۰۴اسفند
این دعا مى کرد دائم کاى خدا |
روزى بى رنج و زحمت ده مرا |
تا که شد مشهود در شهر و شهیر |
گه ز انبان تهى جوید پنیر |
گفت داوود این سخنها را شنو |
حجت شرعى در این دعوى بگو |
این بگفت و گریه در شد هاى هاى |
تا دل داوود بیرون شد ز جاى |
تا روم من سوى خلوت در نماز |
پرسم این احوال از داناى راز |
زود گاوم را بده اى نابکار |
از خداى خویشتن شرمى بدار |
تا کنون از بهر گاوى اى لعین |
مى زند فرزند او را بر زمین |