مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۲۱مهر


دریافت
مدت زمان: 9 دقیقه 1 ثانیه

به مناسبت عید غدیر و به عشق مولایمان امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام


۱۵خرداد

سخت است که از باغ و صنوبر گویم
               از گلشن و قمری و کبوتر گویم
                                بگذار کنون که گمرهان لب بستند
                                                   فریاد کشم ز حب رهبر گویم


حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
              با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
                               زیباتر ازین نام ندیدم به جهان
                                               
سید علی حسینی خامنه ای

سالروز انتخاب و انتصاب شایسته ترین رهبر زمانه امام خامنه ای گرامی باد

۰۴اسفند

نقل کرده اند در زمان حضرت داوود (علیه السلام) شخص بیکارى بوده و کار و کاسبى نداشتند. مکرر دعا مى کرد: اللهم ارزقنى رزقا حلالا واسعا.

این دعا مى کرد دائم کاى خدا


روزى بى رنج و زحمت ده مرا

مردم او را مسخره مى کردند به او مى خندیدند که عجب مرد احمقى است روزى بى رنج و زحمت از خدا مى خواهد و حال آنکه همه مردم به کد یمین و عرق جبین کسب مى کنند و روزى مى خورند حتى داوود (علیه السلام) به زحمت از زره سازى نان مى خورد، گاهى از روى طعنه به او مى گفتند، اگر چیزى پیدا کردى تنها نخورى مرا هم صدا بزن و آن مرد متصل دعایش ‍ همین بود.

تا که شد مشهود در شهر و شهیر


گه ز انبان تهى جوید پنیر

تا که یک روز گرسنه و ناشتا در منزلش نشسته بود و مشغول دعا بود ناگاه در خانه باز شد و گاوى سرگذارد و وارد خانه شد، آن مرد گفت: روزى حلالى که از خدا مى خواستم همین است، برخواست، گاو را روى زمین انداخت و سر گاو را برید، قدرى از گوشت گاو را کباب کرد و خورد که صاحب گاو باخبر شد و به خانه آن مرد دوید، گاو را کشته دید، پرسید چرا گاو مرا کشتى، گفت:
من مدتى بود از خدا روزى بى زحمتى مى خواستم تا امروز براى من رسانید و دعایم را مستجاب کرد، صاحب گاو چند مشتى بر سر آن مرد فقیر زد و او را کشید و نزد داوود پیامبر برد و گفت: یا نبى الله از این مرد بپرس براى چه گاو مرا کشته است، داوود پرسید: چرا کشتى! فقیر عرض کرد:
یا نبى الله از همه مردم بپرسید من مدت ها بود از خداوند روزى حلالى مى خواستم تا امروز براى من رسانید.

گفت داوود این سخنها را شنو


حجت شرعى در این دعوى بگو

آن مرد عرض کرد: یا نبى الله مگر وعده هاى خدا دروغ است، خداوند فرموده: بخوانید مرا تا دعاى شما را استجابت کنم.

این بگفت و گریه در شد هاى هاى


تا دل داوود بیرون شد ز جاى

حضرت داوود به صاحب گاو فرمود خواهش مى کنم امروز بروید و فردا بیایید.
مثنوى گوید:

تا روم من سوى خلوت در نماز


پرسم این احوال از داناى راز

حضرت داوود شب به مناجات رفت و حکم این مسئله را از خدا خواست، خداوند هم حکم باطن مسئله را براى داوود بیان فرمود.
فردا که شد باز صاحب گاو آن مرد را در محکمه قضاوت آورد و فریاد زد:

زود گاوم را بده اى نابکار


از خداى خویشتن شرمى بدار

جناب داوود در محکمه عدلیه نشست و به صاحب گاو فرمود: تو مرد مال دارى هستى این مرد فقیر است گاو را به او ببخش و او را حلال کن. عرض ‍ کرد: یا نبى الله من دست بردار نیستم اگر قیمت گاوم را نگیرم، مردم به مال من طمع مى کنند، هرکس یک چیز مرا ببرد فقیر مى شوم، باید گدائى کنم. حضرت داوود فرمود: برو جمیع مالت و ثروتت را تسلیم این مرد کن و شکر کن که تا حال خدا تو را رسوا نکرده است اگر ندهى بدتر مى شود. آن مرد بنا کرد فریاد کردن و داد زدن.
آى، این چه حکمى است که داوود مى کند این چه شرعى است، چرا به من ظلم مى کنى.
داوود فرمود: حکم خدا این است که تمام مال و یملک تو از این مرد است، زن و بچه ات، تمام غلام و کنیز او مى باشند. آن مرد بنا کرد بر سر خود زدن و این طرف و آن طرف دویدن و شکایت از این حکم کردن، عوام هم زبان به ملامت داوود گشودند که تا امروز چنین ظلمى به کسى نشده است، این چه حکمى است، مردم هم کم کم جمع شدند.
همیشه به این ترتیب بوده، هر مطلبى که تازگى داشته باشد مردم جمع مى شوند از کمیت و کیفیت آن اطلاع پیدا کنند.
حضرت داوود به مردم فرمود: این مرد شاکى، غلام پدر این مرد فقیر است از سفرى مى آمدند زیر فلان درخت رسیدند، این بدبخت آقاى خود را کشته و اموال او را تصرف کرده و کاردى که او را با آن درخت کشته زیر آن درخت دفن کرده.

تا کنون از بهر گاوى اى لعین


مى زند فرزند او را بر زمین

مردم به اتفاق داوود رفتند و زیر آن درخت را شکافتند و کارد را با کشته یافتند، پس همان کارد را دست آن مرد فقیر دادند و گفتند: قاتل پدرت را بکش، او نیز قاتل پدرش را کشت و تمام اموال او را تصرف کرد.

۳۰بهمن

وقتى که نمرود حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخت، ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند، جبرئیل عرض کرد خدایا! در روى زمین یک نفر تو را پرستش مى کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یارى مى کنم، ملائکه عرض کردند، پروردگارا پس اذن بده ما به یارى او بشتابیم، از طرف حضرت حق خطاب شد بروید، اگر اذن داد او را یارى کنید.
ملکى که موکل آب بود آمد، ملائکه اى که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند عرض کردند:
اى ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم و دشمنان تو را هلاک کنیم، حضرت ابراهیم اجازه نداد.
جبرئیل آمد عرض کرد: اى ابراهیم آیا حاجتى دارى.
حضرت ابراهیم فرمود: حاجتى دارم ولى به تو ندارم.
جبرئیل گفت: به آن کس که دارى بگو.
حضرت ابراهیم فرمود: حسبى من سؤالى علمه بحالى.(بی نیاز است از درخواست من و از حال من با خبر است)

ما کار خود بیار گرامى گذاردیم


گر زنده سازد بکشد رأى رأى اوست

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست


از حضرت کریم تمنا چه حاجت است

فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نیست افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد خطاب شد اى آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو.

سفیر نور
۲۶بهمن

                  

                    نه همین قصر شهان رنگ و جلایی دارد              *            کلبـه های فـقـرا نیـز صفایی دارد

                    ره به جایی نبـری تا نـشـوی مـرد خـدا             *          دل مـردان خـدا ره به جـایی دارد

                   عاقبت ره به به سوی منزل مقصود کشید            *          هرکـه در راهِ طلب راهنمایی دارد

                  رنج بی برگ و نـوایی نکشد آن که زلطف             *         نظـری جانب بی برگ و نوایی دارد

                  زور و زر تکیـه گـه مـردم غافل زخداست            *        زین دو بیزار بود هرکه خدایی دارد

******************************


۱۱تیر

شعر زیبا درباره نماز


سبب قرب داور است نماز                         فرق مومن ز کافر است نماز

در میــان خــدا و مخــلـــوقــش                   ارتبــاطی مکـرر اسـت نـمـاز

بهــترین فـرصـت ســخـن گـفتن                   با خـداونــد اکـبـر است نـمـاز

شیاد حق نیست بهتر از این کار                  از عـبادات بـرتـر است نـمـاز

مسلـمین را ز مـبدا و ز مـعــاد                   روز و شب یادآور است نماز

طـاعتی نیـست بـی نـمـاز قـبـول                  روح طـاعـات دیـگرست نماز

جسم و جان عقل و رای انسان را               بسوی خیر رهبر است نماز

ســپـر آتـــش اسـت روزه ولـــــی                ناجی روز محشر است نماز

نــــردبــــان تـــعــــالــــی مــومـــن               در مهمات سنگر است نماز

هـــم تــــســــلای خــــاطر مســکین             هم قرار توانــگر است نماز

مـــجــــری حـــکــــم امر بر معروف            عامل نهی منکر است نماز

طـــاعتــــی با چـــنــین اهـــمـــیـــت              که از اینهم مهمتر است نماز

بــــی ولای عــــلی نـــبــخـشـــد سود             که علی جان و پیکر است نماز

مـــهـــر آل عـــلی اســـت روح صلوه            بر مـــحـــمد و آل او صـــلوات

قال رسول الله صلی اله علیه و آله:

لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَکاةَ وَقَروا الضَّیفَ... ؛

امّتم همواره در خیر و خوبى اند تا وقتى که

یکدیگر را دوست بدارند،

 نماز را برپا دارند،

زکات بدهند

و میهمان را گرامى بدارند...  امالى طوسى، ص 647، ح 1340