مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیرت» ثبت شده است

۰۴شهریور

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ أُتِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله بِأُسَارَى فَأَمَرَ بِقَتْلِهِمْ وَ خَلَّى رَجُلًا مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ کَیْفَ أَطْلَقْتَ عَنِّی مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ؛

1. الْغَیْرَةَ الشَّدِیدَةَ عَلَى حَرَمِکَ ...

فَلَمَّا سَمِعَهَا الرَّجُلُ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ قَاتَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص قِتَالًا شَدِیداً حَتَّى اسْتُشْهِد

  امام باقر علیه السّلام فرمود: [چند کافر حربی] را نزد پیغمبر آوردند پیغمبر دستور فرموده آنان را بکشند ، اما شخصی از آنان را آزاد کرد

آن مرد عرض کرد اى پیغمبر خداى براى چه مرا از میان اینان رها فرمودى فرمود: جبرئیل مرا از جانب خداوند خبر داد که تو را پنج خصلت است که خدا و رسولش آنها را دوست میدارد

1. نسبت به خانواده ات سخت غیرتمندى ...

چون آن مرد این سخن شنید اسلام آورد و نیکو مسلمانى شد و در رکاب رسول خدا جنگ سختى نمود تا به درجه شهادت رسید.   [الخصال، جلد 1 ، صفحه 282]

اولین صفت ؛ غیرت نسبت به خانواده است

کنار هر زن بی عفتی ؛ مرد بی غیرتی قرار دارد

داستانک:

« یحیی مازنی» که از علمای بزرگ و راویان حدیث است میگوید:

 مدتها در مدینه در همسایگی علی علیه السّلام در یک محله زندگی می کردم. منزل من در کنار منزلی بود که  زینب دختر علی عیلها السّلام در آنجا سکونت داشت. حتی یک دفعه هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب میرفت؛ در حالی که پدرش علی علیه السّلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما  السلام در اطراف او بودند. وقتی هم به نزدیک قبر شریف رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم می رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السّلام شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش میکرد. یک روز امام حسن علیه السّلام علت این کار را سؤال کرد،

 حضرت فرمود: اخشی ان ینظر أحد الی شخص اختک زینب؛ از آن می ترسم که کسی در روشنی خواهرت را ببیند   

[فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى(ص)، الرحمانی الهمدانی ،صفحه :642]

۲۲مرداد

شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد :

روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .

قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم

چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که برخی.........