مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

۲۵مرداد

از حکیمی پرسیدند: زندگی خود را بر چه بنا کردی؟

گفت : چهار اصل

                                                    

 دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم

   

دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم

                                                     

 دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم


                                                     

دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم

۲۷ارديبهشت

گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت.

نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید....

پذیرفت ... نماز جماعت تمام شد.

چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد!

کسى برنخاست.

گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !

باز کسى برنخاست.

گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید



۱۰تیر

پیامبر صلى الله علیه و آله :

یُؤتى بِاَحَدٍ یَومَ القیامَةِ یوقَفُ بَینَ یَدَىِ اللّه‏ِ وَ یُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَلایَرى حَسَناتِهِ فَیَقولُ: اِلهى لَیسَ هذا کِتابى فَاِنّى لا اَرى فیها طاعَتى! فَیُقالُ لَهُ: اِنَّ رَبَّکَ لا یَضِلُّ وَ لایَنسى ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتیابِ النّاسِ ثُمَّ یُؤتى بِآخَرَ وَ یُدفَعُ اِلَیهِ کِتابُهُ فَیَرى فیهِ طاعاتٍ کَثیرَةً فَیَقولُ: اِلهى ما هذا کِتابى فَاِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَیُقالُ: لاَِنَّ فُلانا اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ اِلَیکَ؛

روز قیامت فردى را مى‏ آورند و او را در پیشگاه خداوند نگه مى‏ دارند و کارنامه‏ اش را به او مى‏ دهند، اما حسنات خود را در آن نمى‏ بیند. عرض مى‏ کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى‏ بینم! به او گفته مى‏ شود: پروردگار تو نه خطا مى‏ کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگرى را مى ‏آورند و کارنامه‏ اش را به او مى‏ دهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مى‏ کند. عرض مى ‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده‏ ام! گفته مى ‏شود: فلانى از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد.

(جامع الاخبار، ص 412)