مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توسل» ثبت شده است

۱۰اسفند

انس بن مالک مى گوید: همراه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به بیابان رفتیم. پرنده اى در آنجا دیدیم که آواز مخصوص از آن شنیده مى شد.

پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!

عرض کردم: خدا و رسولش آگاه تر است.

فرمود: مى گوید:

یا رب! اذهبت بصرى و خلقتنى اعمى فارزقنى فانى جائع.

خداوندا! نور چشمم را از من گرفتى و مرا کور آفریدى، روزى مرا برسان که من گرسنه ام.

ناگهان دیدم پرنده دیگرى که ملخ بود، پرواز کنان آمد و در دهان او نشست و آن پرنده کور ملخ را بلعید.

در این هنگام آواز پرنده بلند شد، پیامبر به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!

عرض کردم: خدا و رسولش آگاه تر است. فرمود:مى گوید:

الحمد لله الذى لم ینس من ذکره

حمد و سپاس خداوندى که یادآورنده اش را فراموش نمى کند.

و به نقل دیگر فرمود:

من توکل على الله کفاه

کسى که به خدا توکل کند، خدا او را کافى است.



۳۰بهمن

وقتى که نمرود حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخت، ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند، جبرئیل عرض کرد خدایا! در روى زمین یک نفر تو را پرستش مى کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یارى مى کنم، ملائکه عرض کردند، پروردگارا پس اذن بده ما به یارى او بشتابیم، از طرف حضرت حق خطاب شد بروید، اگر اذن داد او را یارى کنید.
ملکى که موکل آب بود آمد، ملائکه اى که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند عرض کردند:
اى ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم و دشمنان تو را هلاک کنیم، حضرت ابراهیم اجازه نداد.
جبرئیل آمد عرض کرد: اى ابراهیم آیا حاجتى دارى.
حضرت ابراهیم فرمود: حاجتى دارم ولى به تو ندارم.
جبرئیل گفت: به آن کس که دارى بگو.
حضرت ابراهیم فرمود: حسبى من سؤالى علمه بحالى.(بی نیاز است از درخواست من و از حال من با خبر است)

ما کار خود بیار گرامى گذاردیم


گر زنده سازد بکشد رأى رأى اوست

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست


از حضرت کریم تمنا چه حاجت است

فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نیست افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد خطاب شد اى آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو.

سفیر نور