مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمضان» ثبت شده است

۲۰تیر

روز سیزدهم تطهیر از آلودگی های گذشته

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِینِ.

ترجمه

خداوندا مرا در این روز از ناپاکی و نجاسات پاک گردان وصابرم کن بر هر مصیبت  ودر امر تقوی وهمنشینی با نیکان موفقم بگردان با یاری خودت ای نور چشم مستمندان.

شروع

از امام صادق علیه السلام روایـت شده که وقتى این آیه نازل شد

وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ   سوره آل‏عمران (135)

 ابلیس همه‏ى یاران خود را جمع کرد و چاره‏جویى نمود. شیاطین پیشنهاداتى دادند که پذیرفته نشد، وسواس خنّاس گفت: من چاره مى‏کنم! گفتند: چگونه؟ گفت: به آنها وعده مى‏دهم و به آرزوها گرفتارشان مى‏کنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، استغفار را از یاد آنها مى‏برم. وسائل، ج 11، ص 66.ولی قربون خدا بشیم که خیلی بفکر بندگانش است که بملایکه دستور داده اگر بندهاش گناه کردند تا هفت ساعت گناه اورا یادداشت نکنند.                     

اقناع اندیشه

با تمثیل

خورشید همیشه نورافشانی می کند و زمین یکی از میلیونها نقطه است که می تواند از نور خورشید استفاده کند برای اینکه زمین بتواند از نور خورشید بهره برداری کند باید وضعیت خود را در مقابل خورشید تغییردهد و در مقابل آن قرار بگیرد اینکه در شب قسمتی از زمین از نور خورشید بی بهره است نه برای این است که خورشید به طرف زمین نمی چرخد و خود را تطبیق نمی کند بلکه زمین باید موضع خود را تغییر دهد. «توبه» تغییر وضعیت انسان است نسبت به خدا نه تغییر وضعیت خدا نسبت به انسان. انسان باید موضع خود را تغییر دهد نه خدا. وقتی انسان موضع خود را تغییر داد از رحمتهای تازه ی الهی بهره مند می شود اصولاً معقول نیست که گفته شود خدا وضعیت خود را نسبت به ما تغییر دهد بلکه ما باید وضعیت خود را نسبت به خدا تغییر دهیم.

اشعار وتمثیلات-مثل ها وپند های حائری شیرازی ج1 ص14

تا که دستت می رسد کاری بکن ........ قبل از  آنکه ناید زتو هیچ کار

پرورش احساس

با داستان

بله عزیزان باید تا دیر نشده کاری کرد هنوز که هستیم وتوانایی داریم باید اشتباهاتمون را جبران کنیم  مانند داستان رسول ترک ،باز هم ماه محرّم از راه رسیده بود و تمام محلّه های تهران همانند محلّه های همه ی شهرها و روستاهای شیعه نشین جنب و جوشی خاص پیدا کرده بود. مرد و زن و کوچک و بزرگ و دارا و نادار علاوه بر این این که خودشان لباس های مشکی برتن کرده بودند در و دیوارهای خانه ها و محلّه هایشان را نیز با پارچه هایی به رنگ لباس هایشان، سیاه پوش کرده بودند. در آن سال در یکی از این شب های دهه ی اوّل محرّم با ابهّت و قوی هیکل به سوی یکی از هیئت های اطراف بازار تهران در حرکت بود. آن مرد نامش رسول بود و چون اهلِ تبریز بود تهرانی ها به او رسول تُرک می گفتند. رسولِ تُرک آن شب نیز به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای می رفت که مسئولین و بعضی از شرکت  کننده های در آن هیئت از این که رسولِ تَرک به هیئت و جلسه ی آن ها می آمد بسیار ناراحت و ناخشنود بودند. در این چند شبی که از ماه محرم گذشته بود رسول ترک هر شب در آن هیئت حاضر شده بود. او در این چند شب به همه نشان داده بود که نمی تواند مانند بسیاری از شرکت کنندگان و عزاداران در گوشه ای از مجلس آرام و ساکت بنشیند. او خودش را متفاوت از دیگران حس نمی کرد و فکر می کرد می تواند در آن جلسات هر کاری که هر یک از اعضای هیئت می کند او نیز انجام دهد. او حتّی بدش نمی آمد تا در نظم و ترتیب بخشیدن به مراسم عزاداری نیز دخالت کند. هرچند که همه ی حرکت ها و کارهای رسول با نوعی شلوغ کاری همراه بود امّا به هیچ وجه اساس و ریشه ی این نارضایتی ها و دلخوری های اهل هیئت به خاطر این شلوغ کاری ها نبود. آن ها از مرام و شخصیّت رسول ناراحت بودند. آن ها فکر می کردند که وجود و حضور چنین آدمی هیئت و جلسه ی عزادای و توسّل را از شور و اخلاص و صفا باز می دارد و حق هم در ظاهر با آن ها بود، زیرا رسول آدمی قلدر و لات و لااُبالی بود. او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت.. امّا رسولِ تُرک با تمام این گمراهی هایی که داشت یک صفت و خصلت نیکو و عجیبی نیز داشت. او دوست داشت در ماه های محرّم در هر شکل و حالتی که هست در جلسه های سوگواری و روضه ی سرور آزادگان عالَم حضرت حسین بن علی علیه السّلام شرکت کند. او نسبت به امام حسین علیه السّلام مؤدّب بود. پدر و مادرش ارادت و محبّت به امام حسین علیه السّلام را از طفولیّت و در سنین کودکی در جان و قلبِ رسول کاشته بودند. او گاهی قبل از این که بخواهد به سوی جلسه روضه ای حرکت کند ابتدا دهانش را برای لحظاتی کوتاه در زیر شیرِ آب می گرفت و به خیالِ خودش دهانش را به این شکل آب می کشید تا دیگر نجس نباشد و آنگاه به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای به راه می افتاد. رسولِ تُرک آن شب نیز وارد هیئت شد. بسیاری از نگاه هایی که به او می افتاد محترمانه و مهربانانه نبود. مسئولِ هیئت هم که آدمی خوش سیما و با صفا بود با دیدن و مشاهده ی رسول ناراحت به نظر می رسید. آن شب نیز رسولِ تُرک به جمعِ عزاداران و اعضای آن هیئت پیوست و مشغول عزاداری و همنوایی با آن ها شد. امّا دقیقه های زیادی از آمدن و حضور رسول نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیئت به دور مسئول هیئت حلقه زدند. از طرز نگاهشان پیدا بود که درباره ی رسول صحبت می کنند. بعد از دقایقی جوانی از میان آن ها قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت. رسول با لبخند از او استقبال کرد. آن جوان مشغول صحبت با رسول شده بود و نگاه های بعضی از حاضرین به آن دو خیره و معطوف گردیده بود. لحظاتی نگذشته بود که کم کم آثار ناراحتی و غضب در صورت و چهره ی رسول ظاهر گشت. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرف ها و صحبت های آن جوان گوش می داد. آن جوان که خود را فرستاده ی مسئول هیئت معرفی کرده بود با صراحت و بدون هیچ ملاحظه و ترس و واهمه ای به رسول حالی کرده بود که باید از مجلس بیرون برود و دیگر حق ندارد در هیئت و جلسه ی آنها شرکت کند. معلوم بود که رسول ترک از اینکه او را از جلسه ی امام حسین علیه السلام بیرون می کنند به خشم آمده است. او از روی ناراحتی نمی توانست حرفی و سخنی بگوید. او در حالی که خودش را کنترل می کرد به از جایش بلند شد. برای لحظاتی سکوت و خاموشی بر مجلس سایه افکنده بود. در آن لحظات بعضیها گمان می کردند که او الان دعوا و جنجالی به راه خواهد انداخت، اما رسول ترک بدون هیچ شکایت و اعتراضی آنجا را ترک کرد و یک راست به سوی خانه اش حرکت نمود. هرچند که رسول ترک آدمی بسیار قلدر و شرور بود ولی ارادت و اعتقادش به امام حسین علیه السلام به اندازه ای بود که به او اجازه نمی داد تا از خادمان و ارادتمندان به امام حسین علیه السلام کینه و عقده ای به دل بگیرد و دعوا و زد و خوردی به راه بیاندازد. پس با توجه به این خصوصیتی که رسول داشت شاید همه ی ناراحتی و غصّه ی این بی احترامی و برخورد تا قبل از رسیدن به خانه از دلش بیرون رفته بود و شاید آن شب زمانی که رسول بر روی رختخواب دراز می کشید و سرش را بر روی بالش می گذاشت فقط در این فکر بود که از فردا در کدام یک از دیگر جلسه ها و هیئت های روضه ی امام حسین علیه السّلام می تواند حضور یابد. آن شب نیز مثل همه ی شب های خدا به پایان رسید و خورشید کم کم در حال بیرون آمدن بود. در همان ابتدای صبح که هنوز اغلبِ مردم از خانه هایشان بیرون نیامده بودند و شهر هم چنان در سکوت و خلوت به سر می  برد دری باز شد و مردی از خانه اش بیرون آمد. از حالش پیدا بود که به سوی انجام امری عادّی و روزمرّه نمی رود. آن مرد به سویی می رفت که خانه ی رسول ترک نیز در آن جا قرار داشت. او به جلوی خانه رسول رسید و شروع به در زدن نمود. رسول با شنیدنِ صدای در به فکر فرو رفته بود. در این اولین دقیقه های روز چه کسی می توانست با او کاری داشته باشد؟! موقعی که رسول در را باز کرد کسی را در پشت در دید که به طور ناخودآگاه نمی توانست از او راضی و خشنود باشد. مردی که در پشتِ در ایستاده بود همان مسئول هیئت بود همان کسی که دیشب به رسول پیغام داده بود که دیگر نباید در هیئت و جلسه ی آن ها شرکت کند. همان کسی که دیشب رسول را از جلسه ی امام حسین علیه اسّلام بیرون کرده بود. امّا هم اکنون همه چیز وارونه و برعکس شده بود. رسول به محض باز کردنِ در با یک احوالپرسی و مصافحه ی بسیار گرمی روبه رو شد. مسئول هیئت در حالی که بر روی پنجه های پایش ایستاده بود و هیکل و جثه ی قوی و بزرگ رسول را در آغوش گرفته بود رسول را تندتند می  بوسید و از او معذرت خواهی و طلب بخشش می کرد و رسول فقط مات و مبهوت، مسئول هیئت را تماشا می کرد. او از این برخورد های دوگانه ی دیشب و امروز به حیرت و تعجّب آمده بود. مسئول هیئت بعد از معذرت خواهی ها و دلجویی های فراوان از رسول خواست تا او حتماً در شب های آینده در جلسه های آن ها شرکت کند و تمام اتفاقات و حرف های شب گذشته را فراموش کند. مسئول هیئت نمی  خواست بیش از این تومضیحی بدهد و دلیل و علّت این تغییر نظر و رفتارش را بیان بنماید. زمانی که مسئول هیئت می خواست خداحافظی کند و برود رسول مانع از رفتنش شد. رسول می دانست که مسئول هیئت بدون علّت و بی خودی عقیده اش تغییر پیدا نکرده است. او پافشاری و اصرار داشت تا علّت این تغییر را بداند. مشاهده ی یک خواب و رؤیایی عجیب باعث شده بود تا مسئول هیئت از این که در شب گذشته رسول را از جلسه ی امام حسین علیه السّلام بیرون کرده است به شدّت پشیمان و نادم بشود. امّا او گمان می کرد نباید همه ی خوابش را برای رسول تعریف کند. مسئول هیئت در شب گذشته در بخشی یک چیزی دیده بود که بنابر نظر و عقیده ی او بسیار خوب و نیکو بود ولی فکر می کرد که اگر آن را برای آدمی هم چون رسول تعریف کند  رسول آن را درک نخواهد کرد و بر عکس به شدّت ناراحت و عصبانی هم خواهد شد. ولی تقدیر و اراده ی خداوند بر این تعلّق گرفته تا مسئول هیئت در آن اولین دقیقه های صبح و در همان جلوی خانه رسول همه ی رؤیا و خوابش را برای رسول بازگو کند در آن لحظه هیئت به هیچ وجه تصوّر نمی کرد و نی دانست که او هم اکنون  و در آن لحظات واسطه و رساننده ی یک پیام و دعوتی رمزدار از جانب امام حسین علیه السّلام برای رسول ترک است. او عاقبت شروع به تعریف کردنِ رؤیای دیشبش کرد و رسول ترک نیز یا دقت و کنجکاوی به صحبت های او گوش می داد. مسئول هیئت در شب گذشته در عالم خواب دیده بود در شبی تاریک در صحرای کربلا قرار دارد. او در خواب دیده بود که خیمه ها و یاران و اصحاب امام حسین علیه السّلام در یک طرف می باشند و یاران و خیمه  های لشکریان یزید (لعنة الله علیهم اجمعین) در سویی دیگر. مسئول هیئت تصمیم می گیرد برای مشاهده ی اوضاع و احوال خیمه های امام حسین علیه السّلام به سوی خیمه های آن حضرت حرکت کند. هنوز بیشتر از چند قدم برنداشته بود که ناگاه متوجه می شود سگی در حال پاسبانی و نگهبانی از خیمه های امام حسین علیه السّلام است. آن سگ با پارس ها و حمله های جسورانه اش به هیچ غریبه ای اجازه نمی داد به خیمه های امام حسین علیه السّلام نزدیک شود. مسئول هیئت قدم برمی دارد و با احتیاط به سوی خیمه های سیدالشهداء حرکت می کند ولی آن سگ به سوی او نیز حمله ور می شود  و با سماجت مانع از نزدیک شدن وی به خیمه های حسینی می گردد. مسئول هیئت در آن تاریکی و ظلمت شب با آن سگ درگیر می شود و می خواهد خودش را به خیمه ها برساند. او به سختی و با کوشش و تلاشی زیاد در حال رها شدن از آن سگ بوده است که ناگهان با نگاه به سر و کلّه ی آن سگ متوجّه ی یک منظره ی بسیار عجیب و غریبی می گردد. مسئول هیئت با گریه و اشک به رسولِ ترک می گوید: « رسول! من در حالی که با آن سگ رودررو شدم یک دفعه متوجه ی مسئله عجیبی شدم، من ناگهان متوجه شدم که سر و صورتِ آن سگ سر و صورت تو است، این سر و کلّه ی تو بود که بر روی هیکل و بدن آن سگ قرار داشت؛ رسول! در واقع این بودی که در حال پاسداری از خیمه های امام حسین علیه السّلام بودی» عجب صبح زیبایی بود، عجب شب قدری بود هرچند زمانی که رسول ترک را از هیئت بیرون می کردند و او در مقابل آن جور و جفا فقط صبر پیشه کرد شب بود. هرچند که مسئول هیئت خوابش را در شب و شاید هم در وقت سحر مشاهده کرده بود و هر چند که مسئول هیئت در خوابش دیده بود که در ظلمت شب به سوی خیمه های امام حسین علیه السّلام می رود و در ظلمت شب سر و کلّه ی رسول را بر روی پیکر سگِ نگهبان خیمه ها دیده بود اما زمانی که مسئول هیئت این خواب را در جلوی خانه رسول تعریف می کرد ماه رمضان نبود بلکه ماه محرم بود؛ شب نبود و یکی از روزهای دهه ی اول محرم بود. اما در حقیقت از زاویه ی نگاه عارفان و سالکان آن روز صبح، شب قدری برای رسول ترک بود. در آن صبح زیبا و در آن شب قدر همه ی مقدرات رسول به یکباره زیر و رو شد و انقلابی شگفت و باور نکردنی در رسول به غَلیان آمد و یک شیدایی و سوختگی به جانِ رسول ترک افتاد. او به یکباره اسیر سرِ زلف امام حسین علیه السّلام شد و دیگر هرچه بر زبان می آورد شهد و شکری سوزان بود.

امام حسین علیه السلام ص 5249 الی 66

 

رفتار سازی با راهکار  

و قَالَ ع الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى الْفِعْلِ وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى التَّرْکِ وَ أَنْ لَا یَعُودَ وَ الثَّالِثُ تَأْدِیَةُ الْحُقُوقِ لِیَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ لَیْسَ عَلَیْهِ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ یَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ فَیُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ یُذِیبَ اللَّحْمَ الَّذِی نَبَتَ مِنْهُ [عَلَى‏] السُّحْتِ بِالْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ حَتَّى یَکْتَسِیَ لَحْماً آخَرَ مِنَ الْحَلَالِ وَ السَّادِسُ أَنْ یُذِیقَ جِسْمَهُ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَاقَهُ لَذَّةَ الْمَعْصِیَةِ

امام على علیه السلام : همانا براى استغفار ، درجه علیّین قرار داده شده است و آن استغفار نامى است که شش معنا در بر دارد: نخست پشیمانى از گذشته؛

دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن؛

سوم بازگرداندن حقوق خلایق به آنان ... ؛

چهارم ادا کردن حقّ هر عمل واجب که حقّ آن را ضایع کرده اى؛

پنجم این که گوشت برآمده از مال حرام را با اندوهها آب کنى، چندان که پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ؛

و ششم آن که سختى طاعت را به تن بچشانى چنان که شیرینى معصیت را به کام او ریخته بودى. آن گاه [پس از همه این مراحل ]بگویى: أستغفِرُ اللّه.

 بحارالأنوار  75  68  باب 16

روضه کوتاه

عمری بود بر سفره لطفت نشستم ....... گر چه نمک خوردم نمکدان را شکستم

(ولی خدای من )ببین که دل شکسته ام   بعشق تو نشسته ام  الهی العفو  خدایا تو که کریمی و رحیم تو که توبه امثال رسول ترک را قبول کردی  این مرتبه هم بخاطر اهل بیت توبه مراهم بپذیر و گناهانم را ببخشا

۱۹تیر

روز دوازدهم قناعت

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ

ترجمه

خداوندا مرا در این روز با پرده ی حجابت و پاکدامنی مزین گردان و مرا با لباس قناعت و کفاف پوشش ده و همواره بر رعایت عدالت و انصاف یاری ام ده و از هرچه که از آن بیم ناکم امانم ده به پشتیبانی ات ای پشتیبان خوف کنندگان.

شروع

بعضی ها  فکر می کنند همه چیز تو پول خلاصه شده و هر کی نداره بی چاره است ولی کم نیستند آدم های پول داری که بیرونش مردم روکشته و داخلش  خودش رو ، با این که ، از مال دنیا چیزی کم نداره ولی یه ذره تو زندگی اش آرامش نداره چون حرص و طمع بی چاره اش کرده ، وجودش پر نیازه ، پولش هست ولی  او رو بی نیاز نمی کنه ، با این حال عده ایی هم هستند که از ظاهر دنیا چیز زیادی نصیبشون نشده ولی انگاری نه واقعا ثروت مندترین آدم ها هستند ، تو بگو یه ذره کمبود تو زندگی اش احساس کنه ، نمی کنه آدم می ره کنارش می شنه احساس می کنه پر شد امام کاظم علیه السلام این تیپ آدم ها رو معرفی می کنند می فرمایند

قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع):

یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَدا

ای هشام اگر کسی بی نیازی را بدون مال و راحتی جان از حسد و سلامت و استواری در دین را آرزومند است پس باید به سوی خدای خود تضرع کند و از او بخواهد تا عقل او را کامل گرداند پس براستی کسی که عقلش کامل گشت قانع خواهد بود به آنچه او را از دیگران کفایت میکند و کسی که به آنچه دارد قانع شد به بی نیازی رسیده و در صورتی که کسی اینگونه قانع نشد هیچوقت بی نیاز نخواهد شد./ الکافی ج : 1 ص : 13

اقناع اندیشه

اهل قناعت کار رو به خدا سپردند و می دونند که تقدیر الهی براساس مصلحت ها رقم زده می شه و خداوند روزی هر کسی رو متناسب با خودش قرار داده که گاهی ما این مصالح رو درک نمی کنیم ، مثل بچه ای دو سال که از پدرش با اصرار قند می خواد ولی پدرمی دونه قند به مصلحتش نیست به خاطر همین هر چقدر بچه اصرار کنه  نظر پدر عوض نمی شه بنابراین  امام صادق علیه السلام فرمودند :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِرَجُلٍ اقْنَعْ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِکَ وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ نَائِلَهُ فَإِنَّهُ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَع‏

امام صادق به مردی فرمودند :

قناقت پیشه کن به آنچه خداوند برای تو روزی کرده و به آنچه نزد غیر توست چشم مدوز و آرزوی آنچه که به آن نمی رسی را مکن پس کسی که قناعت کرد سیر خواهد شد و اگر کسی قناعت او را سیر نکرد هرگز سیر نخواهد شد./ الکافی ج : 8 ص : 243

پرورش احساس

بی جهت نیست که خداوند به عده ایی مقامات معنوی می ده ، این ها به آنچه که خدا بهشون داده راضی بودند و وقتشون تو راهی که براش خلق شدند خرج کردند ، تا اینکه به جایی رسیدند

آقای بیات محافظ آیت الله مصباح یزدی ،فرمودند : یک بار به اتفاق حاج آقا مصباح به منزل حضرت آیت الله بهجت رفته بودیم . منزل حضرت آیت الله بهجت چنان که می دانید در انتهای گذر خان و در آخر کوچه ای با عرض بسیار کم واقع شده است . البته این قضیه مربوط به سال ها قبل می شود و اکنون هم که آیت الله بهجت مرجعیت شیعیان را پذیرفته اند ، در همان منزل کوچک و قدیمی ساکن هستند و زندگی شان ، ذره ای تفاوت نکرده است . وقتی وارد منزل شدیم ، پرده ای در آنجا آویزان بود که اندرونی را از بیرونی جدا می کرد . حاج آقا رو به ما کرد و گفت : این پرده بیش از بیست سال است که در اینجا آویزان است !

اولیاالله203-204

آیه الله بهجت می خواستند به شاگردشون یاد بدن خودتون رو ، وقتتون روخرج الکی نکنید و به آنچه که خدا داده راضی بشید تا خداوند با آنچه داره شما رو راضی کنه

برای همینه که خوبان همیشه دستشون فقط پیش خدا درازه و بس

عثمان دویست اشرفی به دو نفر غلام خود داد و گفت نزد ابوذر بروید و بگوئید عثمان به شما سلام رساند و گفته این را برای معیشت خود بگیرید، ابوذر فرمود آیا عثمان به دیگری از مسلمانان این مقدار داده گفتند نه، ابوذر فرمود من یک نفر از مسلمانم و بر سایر مسلمین زیادتی ندارم که این مقدار مال به من بدهد، گفتند عثمان گفته که این از خالص مال خودم هست و به خدا سوگند حلال است، ابوذر فرمود مرا به این نیازی نیست زیرا من از همه بی نیازترم گفتند ای ابوذر ما که چیزی در خانه ی تو نمی بینیم که سبب بی نیازی تو باشد، فرمود بلی در این ظرف دو قرص نان جو هست که مرا بی نیاز می کند

 و در روایت دیگر است که نظیر این عمل را معاویه با ایشان کرد و پس از این که ابوذر نپذیرفت آن دو غلام گفتند ای ابوذر معاویه به ما قول داده که اگر تو این مال را بپذیری ما را آزاد کند پس به خاطر آزادی ما بپذیر، فرمود اگر این مال را بپذیرم شما از بندگی معاویه آزاد می شوید ولی من بنده ی او خواهم شد یعنی از این به بعد باید مطابق میلش رفتار کنم و دینم را به دنیایش بفروشم.)

داستان معنوی ص 5308 الی 5309

زیاده خواهی شاه رو گدا می کنه شاعر چقدر زیبا می گه

از حریصی گدای ره باشی ........ باش قانع که پادشه باشی    /مکتبی

به جز خالق که از گل، بی نیاز است ........ لایق را به یکدیگر نیاز است

ولیکن پارسایان را قناعت ........ سبک بنموده، سنگین بار حاجت   /الهی قمشه ای

رفتار سازی

این حرف ها مال دیروز نیست امروز هم جلوی چشم ما آدم هایی هستند که همه امکانات رو اراده کنند براشون می ریزه ولی به آنچه که از دنیا دارند راضی اند حرص ندارند این رو اضافه کنند.

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره سادگی و قناعت در زندگی مقام معظّم رهبری میگوید: برای عقد دخترم به منزل شخصی ایشان رفتیم. قالی خانه آقا نخ نما شده بود.

و همچنین فرمود: در زمان ریاست جمهوری به هنگام اقتدا به ایشان در نماز، معظم  له لامپهای اضافی اتاق را خاموش کرد و تنها یک لامپ را روشن گذاشتند./ آیت الله خامنه ای ص 384

برای اینکه تو زندگی قناعت کنیم لازمه یه مقایسه رو انجام بدیم  یه مقایسه رو بذاریم کنار.

اما مقایسه ایی که باید بذاریم کنار اینه که خودمون رو با پول دارا قیاس نکنیم و بلکه به فرودست خودمون نگاه کنیم که چیزی رو ما داریم که او نداره تا اینکه دارای ها مون به چشم بیاد و شکرش رو به جا بیاریم

عون بن عبدالله گفت: من تا وقتی که با ثروتمندان رفت و آمد داشتم، متأثر و ناراحت بودم زیرا لباس بهتر می دیدم و مرکب بهتر از مرکب خودم را نزد دیگران مشاهده می کردم و غبطه می خوردم. بعد از مدتی ( از آنها دور شده و) به همنشینی با فقرا روی آوردم و از آن فکر و خیال و حسرت راحت شدم.

داستان کلی دینی ص 6049

روضه کوتاه

نداشتن دنیا اگر عار بود خدا این رو برای دوستانش نمی خواست ، سلمان این پیرمرد محب اهل بیت علیهم السلام می گه خانم  حضرت زهرا سلام الله علیها رو  با چادری دیدم که وصله های بسیاری داشت  ، شروع کردم به گریه کردن حضرت فرمودند سلمان چرا گریه می کنی عرض کردم خانم من دختران پادشاهان کسری رو دیدم ، چه لباس های فاخری پوشیده بودند ولی شما که دختر اشرف مخلوقات هستید رو چرا این طور می بینم حضرت پرده ها رو کنار زد فرموده باشند که ما بخوایم داریم ولی سلمان خدا برای ما آخرت رو خواسته ، همون چادری که وقتی امیر المومنین به رسم امانت اون رو داد به یهودی که ازشون مقروض بود یهودی می گه شب دیدم  خانه ام نورانی شده رفتم دیدم نور از همین چادر که منزلم روشن کرده ،  فدات بشم یا حضرت زهرا سلام الله علیها چه جور دلشون اومد این چادر رو  زیر دست و پاشون لگد کوب کنند.....

 

۱۶تیر

روز نهم  رضا به قضای الهی

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیبا مِنْ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِکَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَى مَرْضَاتِکَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِینَ

ترجمه

ای خدا مرا نصیبی از رحمت واسعه خود عطا فرما و به ادله روشن خود هدایت فرما و پیشانی مرا بگیر و به سوی رضا و خشنودی که جامع (هر نعمت) است سوق بده به حق دوستی و محبتت ای آرزوی مشتاقان

ایجاد انگیزه با ایهام

عارف بالله میرزا اسماعیل دولابی می گوید:

حضرت موسی (علیه السّلام) به شخصی برخورد که کور و کَر بود و دست و پا هم نداشت. به یک تکّه گوشت شبیه تر بود تا انسان. از او پرسید حالت چطور است. یعنی دنیا را و ربّت را چگونه می بینی. آن شخص در پاسخ موسی ( علیه السّلام) گفت: کیست در این دنیا که حالش مثل من باشد؟ چشم ندارم، در نتیجه آنچه را خدا راضی نیست نمی بینم؛ گوش ندارم، در نتیجه سخنی را که خدا دوست ندارد نمی شنوم؛ پا ندارم، در نتیجه به جایی که خدا راضی نیست نمی روم؛ دست ندارم، در نتیجه کاری را که خدا نمی پسندد نمی کنم و کسی را که خدا نمی خواهد بزنم نمی زنم. پس در همه ی عالم کسی که حالش از خوبی به من برسد نیست. موسی از معرفت و رضامندی و شاکر بودن او بسیار متعجّب شد. داستان ص 5658 الی 59

اقناع اندیشه با توضیح وتبیین

چرا ما باید به قضای الهی راضی باشیم؟ علتش این است که ما در مقابل خدا مثل مریض در مقابل طبیب هستیم.

مریض در مقابل دکتر تسلیم دارد و مریضی که با دکتر چانه بزند و اصرار بر نوشتن داروی خاص بکند یا به خاطر این است که خود را مریض نمی داند و یا اینکه در صداقت و تخصص دکتر شک و تردید دارد وگرنه طبیعتا مریض در مقابل دکتر تسلیم است. مثلا در بیمارستان دکتری می آید به بیماران سری بزند. ممکن است دستور بدهد به یکی کباب بدهند تا تقویت شود ولی یکی را بگوید نباید چیزی بخورد. در عین حال هردوی آن بیماران از دکتر تشکر می کنند و اعتراضی نمی کنند چون می دانند دکتر به خاطر حال خود اینها چنین تجویزی کرده است. عارف بالله خود را مریض و خدا را دکتر میداند و خود را به خدا می سپارد و تسلیم محض در برابر خداست و حالت رضا به قضا و قدر خدا نتیجه این معرفت می باشد.

قرآ« می فرماید بعضی چیزها را شما کراهت دارید ولی به نفع شما است و بعضی چیزهایی که دوست دارید به ضرر شما است ( و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون)

عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضَائِی وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَدَرِی فَلْیَلْتَمِسْ إِلَهاً غَیْرِی

کسی که راضی به قضای من نمی شود و به قدر من ایمان نمی آورد خدایی غیر از من برای خود برگزیند (بحار ج68 ص139)

پرورش احساس با داستان

گاه معرفت یک روستایی بی سواد از خیلی از ماها بیشتر است و خدا را بهتر از ما شناخته، «قتیبة بن سعید» می گوید: وارد یکی از قبایل عرب شدم، صحرائی دیدم پر از شترانی که همه مرده بودند که به شماره در نمی آمد، در آنجا پیرزنی بود، پرسیدم این شتران از آن که بوده است؟ گفت: آن پیرمرد را که بالای آن تل می بینی که نشسته و پشم می تابد، به سراغ او آمدم، گفتم: این ها همه از آن تو بوده؟! گفت: به نام من بوده است! گفتم: چه شده که به این روزگار افتاده اند؟ او در جواب ( بی آنکه اشاره ای به آفت و علت مرگ و میر آنها کند) گفت: آن کس که داده بود گرفت، گفتم: ( ناراحت نیستی و ) در این باب چیزی گفته ای؟ گفت: بلی، این دو بیت را گفته ام:

لا و الذی اَنَا عبد من خلائقه ......... و المرء فی الدهر نصب الرزء و المِحَن

ما سَرَّنی ان ابلی فی مبارکها ......... و ما جری مِن قضاء الله لم یکن

سوگند به آنکس که من بنده ای از مخلوقات او هستم- که انسان در دنیا هدف مصائب و محنت ها است».

اگر شترانم در خوابگاه خود بودند- و این قضای الهی که اتّفاق افتاد رخ نمی داد خوشحال نمی شدم» (من تنها به رضای او راضیم و هر چه او خواسته است همان را می پسندم) داستان معنوی ص 2548

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ‏ع قَالَ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ یَا مُوسَى مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ وَ إِنِّی إِنَّمَا أَبْتَلِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أُعَافِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَبْدِی عَلَیْهِ فَلْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ عَلَى نَعْمَائِی وَ لْیَرْضَ بِقَضَائِی أَکْتُبْهُ فِی الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی إِذَا عَمِلَ بِرِضَایَ وَ أَطَاعَ أَمْرِی

خدا به موسی وحی کرد و فرمود ای موسی من گروهی را خلق کرده ام که از بندگان مؤمن خود هم بیشتر آنها را دوست دارم. من او را به آنچه خیر او هست گرفتار می کنم و یا او را عافیت می دهم و این هر دو برای او خیر است. من می دانم بنده ام را چه چیز اصلاح می کند؛ او باید در برابر گرفتاریها یی که من برای او می آورم صبر کند و از نعمتهای من سپاسگذاری کند و او باید به قضای من خوشنود باشد. اگر چنین باشد او در نزد من از صدیقان به شمار می رود؛ در صورتی که در کارها خشنودی مرا در نظر بگیرد و از دستورات من اطاعت کند

رفتار سازی

برای رسیدن به مقام قضا باید به خدا حسن ظن داشت و یقین کنیم که خدا بنده هایش را دوست دارد و بد آنها را نمی خواهد و هرچه به سر ما می آورد از سر مهربانی اوست

در سختیها زیردستان و کسانی که مشکلاتشان بیشتر از ما است را نگاه کنیم و با افرادی که مقام رضا دارند بیشتر مصاحبت کنیم نه با افراد مادی و دنیا طلب

در گرفتاریها و مصیبتها یاد کنیم از مصیبتهای بزگتر خصوصا مصائب ائمه علیهم السلام و بالاخص امام حسین علیه السلام

روضه کوتاه

امام رضا علیه السلام به ابن شبیب فرمود: یابن الشبیب! ان کنت باکیا لشیئ فابک للحسین بن علی بن ابی طالب فانه ذُبِح کما یُذبَح الکَبش. اگر کلام امام نبود ما این طور نمی گفتیم ولی فرمودند هروقت خواستید برای چیزی گریه کنید برای امام حسین گریه کنید چرا که او را ذبح کردند همانطور که گوسفند را ذبح می کنند اما یه چیزی بگم. یا امام رضا! کاش مثل گوسفند سر می بریدند؛ چون وقتی می خواهند گوسفند را سر ببرند یه کمی آب بهش میدهند اما بمیرم برای امام حسین که با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند.

۲۲تیر

انتظارات خداوند از بندگان:

·         سوره مائده آیه 1 « یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود» ای مردم به پیمان های خود وفادار باشید

·         وفای به عهد و عقد یک  اصل فطری و بین المللی است .بد قولی و پیمان شکنی فطرتاً اشتباه است

·         سوره توبه برائت و دوری از مشرکین را از پیامبر خواستار هست در ابتدای این سوره می فرماید : ای پیامبر ارتباط خود را با مشرکین قطع کنید مگر اینکه شما با یک مشرک پیمانی داشته باشید . اگر پیمان داشتید نباید آن را بشکنید «الا الذین عاهدتم من المشرکین»توبه4

·         سه چیز بین المللی است : 1- احترام به والدین( حتی اگر کافر باشند) 2- امانت داری 3- وفای به عهد

·         مولا امیر المومنین در نامه 53 نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرمایند:: در میان واجبات چیزی بالاتر از وفای به عهد نیست ((به همین جهت در روایات داریم که اگر کسی وفای به عهد و پیمان ندارد، دین و آیین ندارد.))

·         یکی از مفسرین می گوید که عقد و عهد سه گونه است . 1- عهد با خدا 2- عهد با مردم 3- عهد با خود

·         خدا در قرآن می فرماید:((اِنَّ عَهدَ کانَ مَسئولا) از تعهدی که شما نسبت به خدا دارید در روز قیامت سوال می کنیم .

·         در واقع عهد با خدا ادعای بندگی  و استعانت است . خدا به ما گفته که از شیطان تبعیت نکنید ما هم قبول کرده ایم. خدا به ما گفته از من اطاعت کنید ما هم قبول کرده ایم

·         در جلد نود و سه بحار الانوار آمده است که حضرت امیر (ع) درمسجد کوفه سخنرانی می کردند ، یک فردی بلند شد و گفت من یک سوال دارم . خدا گفته دعا کنید من اجابت می کنم . پس چرا من هرچقدر دعا می کنم  به اجابت نمی رسد . امام فرمودند : به هشت دلیل .  تمام این دلایل به وفای به عهد باز می گردد . مثلاً شما از شیطان برائت می جویید ولی به طرف او می روید و حرف او را گوش می دهید . خدا را دوست دارید ولی با او مخالفت می کنید. می گویید که بهشت خوب است ولی از آن دور می شوید . شما می گویید جهنم بد است اما به آن نزدیک می شوید . 

·         . دروغگویی ،غیبت ، نخواندن نماز اول وقت و غیره آتش است . همه ی این موارد بد عهدی ما با خدا است

·         در سوره ی یاسین خداوند می فرماید : مگر ما با شما تعهد نکردیم که به حرف شیطان گوش ندهید ، پس چرا گوش می دهید؟ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿۶۰ توبه ﴾

·         خدا به ما وعده داده که (اگر شکر کنید روزی شما را زیاد می کنم ((لئن شکرتم لازیدنکم)). خدا حتماً این کار را می کند ولی ما باید شکر  را بجا بیاوریم) امام صادق(ع) می فرماید: "شکر نعمت ها پرهیز از گناهان است"

·          . (خدا فرموده که اگر به من توکل کنید من شما را کفایت می کنم . بنابراین ما باید به خدا توکل کنیم) . (فرموده اگر در زندگی دعا کنید من اجابت می کنم )، (توبه کنید شما را می بخشم) ،( مرا یاد کنید من هم شما را یاد می کنم) . در جایی هم خداوند می فرماید : (شما به عهد خود عمل کنید من هم به عهد خود عمل می کنم) . در حدیث داریم که القرآنُ عَهدُالله . یکی از مصادیق عهد با خدا قرآن است . امروز چقدر ما عامل به قرآن بوده و زندگی های خود را با آن منطبق می کنیم ؟ نماز عهد خدا است . از یکی از معصومین روایت است که هرگاه صدای اذان بلند می شد می فرمود : وقت عمل به عهد و پیمان است .

·         رعایت همگی واجبات و محرمات عهد با خدا است .

4 رمضان 1434

22تیرماه 1392

مسجد علی بن ابیطالب پسبند


۲۱تیر

وظایف جوان منتظر

*اکثر یاران امام زمان(عج) از این گروه سنی هستند؛ حال باید دید جوانانی که عاشق حضرت هستند، در دوران غیبت چه باید بکنند؟ وظایف اصلی و مهم جوانان منتظر در چهار بخش، مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱. معرفت :یکی از مسائل حیاتی و اساسی شناخت امام عصر(عج) معرفت است 

گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را               گر کیمیا دهندت، بی‌ معرفت، گدایی

امام علی(ع) در فرمایشی به کمیل درباره اصل معرفت می‌ فرماید: «ای کمیل! هیچ حرکت و فعالیتی نیست، مگر این که در آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی»(

ابونصر(از خدمت‌ گذاران امام حسن عسکری(ع) و از کسانی که پیش از غیبت امام مهدی(عج) به حضور آن حضرت، مشرف شده‌ است). در دیداری که با امام داشت، امام از او پرسید: «آیا مرا می ‌شناسی؟» پاسخ داد: «آری؛ شما سرور من و فرزند سرور من هستید.» امام فرمود: «مقصد من، چنین شناختی نیست.» ابونصر عرضه داشت: «مقصود شما چیست؟ خودتان بفرمایید.» امام فرمود:  «من آخرین جانشین پیامبر(ص) هستم و خداوند به برکت من، بلا را از خاندان و شیعیانم دور می ‌کند» امام صادق(ع) در این باره می ‌فرماید: «... ما بر شما سه حق داریم: این که به فضل ما معرفت پیدا کنید، پیرو ما باشید و انتظار فرج را بکشید...»(

بنابراین در دوران غیبت، شناخت امام زمان(عج)، رمز حیات و هویت ماست. لازم است به امام خود معرفت داشته باشیم؛ چرا که اگر او را نشناسیم، گمراه خواهیم بود و زندگی جاهلی خواهیم داشت: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت می ‌میرد»(5) هم چنین امام صادق(ع) می ‌فرماید: «خداوند از بندگان عملی را نمی ‌پذیرد مگر به معرفت و شناخت ما»(6)

 ۲. محبت:   اگر عاشق امام زمان(عج) بشویم و او را دوست بداریم، رنگ محبوب به خود می‌ گیریم و بوی او را با خود داریم؛ و رنگ امام زمان یعنی رنگ خدایی گرفتن «صبغه الله و من احسن من الله صبغه » رنگ خدا و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر؟؟؟ (بقره 138)

 ۳. اطاعت: یکی از زیبایی ‌ها و لذت ‌های جوانی، گذراندن عمر در راه اطاعت الهی است که باعث توجه و عنایت ربوبی می ‌شود. پیامبر(ص) می ‌فرماید: «خداوند جوانی را دوست دارد که جوانی خود را در راه اطاعت خدا سپری کند»(

باید دانست اطاعت از ولی خدا همانند اطاعت از پروردگار است و انسانی که ادعای دوستی با خدا و امام زمان(عج) را دارد باید سعی در اطاعت داشته باشد.     

در زیارت جامعه کبیره آمده است«مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه؛ هر کس شما را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است». «جابر بن عبدالله انصاری» می ‌گوید: «امام باقر(ع) به من فرمود: «آیا کسی که ادعای تشیع می‌ کند، همین که بگوید ما را دوست دارد، کافی است؟ سوگند به خدا، شیعیان ما نیستند، مگر آنان که از خدا تقوا می ‌کنند و به امانتداری و زیادی در ذکر خدا و روزه و نماز و نیکی به والدین و... شناخته می‌ شود».

بنابراین جوانِ منتظر باید ضمن اظهار علاقه ‌مندی و محبت به خدا و اهل بیت(ع) ایشان، مطیع فرمان نیز باشد. با این حال اگر مرتکب معصیت شد، آستان الهی درگاه نومیدی نیست؛ بلکه راه توبه و انابه باز است. همانگونه که خود امام زمان(عج) هم از خداوند متعال می ‌خواهد که توفیق بازگشت و توبه را به جوانان ارزانی بدارد:

«خدایا! به جوانان توفیق توبه و انابه عنایت فرما»(

جوان که با ترک شهوات، راه اطاعت را در پیش می‌ گیرد، پرواز ملکوتی را آغاز کرده و بسان ملائک می ‌شود؛ همان گونه که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند می ‌فرماید: «ای جوانی که شهوت ‌های مبتذل خود را ترک کرده‌ای! تو در نزد من همانند بعضی از فرشتگان هستی».(

 ۴. فعالیت.

پیامبر درباره یاران ایرانی امام زمان(عج) دست مبارک خود را به شانه سلمان فارسی؛ نهادند و فرمودند:

«منظور از یاران امام مهدی(عج)، هم ‌وطنان این شخص است.» وقتی که این همه ارزش برای ما وجود دارد ما هم فعالیت خودمان را برای حضرت دو چندان کنیم تا که خداوند بوسیله حضرت در کار ما گشایش ایجاد کند و رنگ و بوی مهدوی بگیریم

رمضان 1434

21 تیرماه 1392

مسجد علی بن ابیطالب  پسبند

۲۰تیر

*چرا ماه رمضان اهمیت خاصی دارد برای افزایش معنویت؟

الف» ما در ضیافت الهی هستیم، این ماه انرژی مثبت و معنویت خاص دارد. ما میهمان خاص خداییم.

ب» بستر برای بهره مندی در ماه مبارک رمضان بیش تر است ؛ سخنرانی هست، دعا هست

ج» در این ماه تهدید ارتکاب گناه کم است: از نظر قرآن ما به سه علت گناه می کنیم: 1. هوای نفس 2. وسوسه ی شیطان 3. دنیاگرایی طبق روایات ما در ماه مبارک رمضان، وسوسه ی شیطان نیست. بنابراین یک سوم تهدید کم تر است.(در بازی فوتبال اگر تیمی 10 نفره شد تیم مقابل باید از این خلاء استفاده کند)

*چگونه باید از این فرصتها استفاده کرد؟

 الف» شناخت شخصیت معنوی خود و اینکه چه مشکلی در شخصیت مهنوی ما وجود دارد؟(آسیب شناسی) چه مشکلی داریم؟ چون بعضی اوقات ما کارهایی را انجام میدهیم به خیال اینکه درست است و لی در واقع اشتباه است و به خاطر منفعت خودمان بنا را بر صحت کار می گذاریم (آیه ی قرآن: (آیات 103 و 104 سوره ی کهف) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاًالَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فىِ الحْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یحَسَبُونَ أَنهَّمْ یحُسِنُونَ صُنْعًا بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند!»

*دین برای اندازه گیری شخصیت معنوی چه نشانه هایی( ترازویی) را قرار داده است؟

الف) تسلیم امر خدا بودن: روایت: (بحار الانوار، جلد 2، صفحه ی 205)عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه‏ (علیه السلام) قُلتُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ عَلِمَ الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ (علیه السلام) بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ فِی کُلِّ مَا وَرَدَ عَلَیْه‏ مِنْ سُرُورٍ وَ سَخَط از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که به چه چیزی معلوم می شود مؤمن واقعاً مؤمن است؟ (یعنی ملاک ایمان واقعی چیست) حضرت فرمودند: تسلیم امر خدا باشد و راضی باشد به آنچه که بر او وارد می شود اعم از اینکه یک امر مسرور کننده باشد یا یک گرفتاری و یا مصیبت و مشکلی باشد.

ب) عمل صالح: کبوتر سعادت دو بال دارد: 1. باور و اعتقاد صحیح 2. عمل نیک و صالح . در قیامت هم از افراد دو چیز سؤال می کنند: اول باور و اعتقاد، اگر اعتقاد صحیحی نداشت دیگر از عمل نمی پرسند، زیرا عملی مورد قبول است که بر مبنای اعتقاد صحیح باشد.

آیه ی قرآن: (آیه ی 110 سوره ی کهف)قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ یُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ  فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا

(ای پیامبر) بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحى مى‏شود که تنها معبودتان معبود یگانه است  پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

ویژگی های عمل صالح: 1. حسن فعلی (کاری که خوب باشد و اسلام آن را به عنوان کار خوب امضاء کرده باشد.) 2. حسن فاعلی داشته باشد (به قصد قربت و رضای خدا انجام شود نه به قصد ریا)

ج) حُبّ و بغض های انسان: دردرون انسانها تنفرها و گرایشاتی وجود دارد که اسلام می خواهد این ها هم در یک جهت خوب حرکت کنند. اگر فردی را بخواهید بشناسید به دوستانش نگاه کند. اگر کسی اقوامش ناباب باشند نمی شود به اسم او نوشت، برای این که او آن ها را انتخاب نکرده است، اما رفیق را خودش انتخاب می کند، اگر دید باب طبعش نیست عوضش می کند.

روایت: (بحار الانوار، جلد 1، صفحه ی 128) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِه‏ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم): هر کس بر دین دوست و همنشین خود است.

آیه ی قرآن: (آیه ی 2 سوره ی انفال) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ  وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهْمْ إِیمَانًا وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکلَّونَ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزونتر مى‏گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.

آیه ی قرآن: (آیه ی 45 سوره ی زمر) وَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ  وَ إِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ هنگامى که خداوند به یگانگى یاد مى‏شود، دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند مشمئزّ (و متنفّر) مى‏گردد امّا هنگامى که از معبودهاى دیگر یاد مى‏شود، آنان خوشحال مى‏شوند.

روایت: (بحار الانوار، جلد 1، صفحه ی 128) قالَ امیر المؤمنین (علیه السلام): خَیْرُ الْعِبَادِ مَنْ إِذَا أَحْسَنَ اسْتَبْشَرَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَر امیر المؤمنین (علیه السلام): بهترین بندگان کسی است که هرگاه کار نیکى بکند شادمان شود، و هرگاه کار بدى بکند طلب آمرزش کند. ((عبد الملک مروان (از خلفای جنایتکار اموی) در پاسخ همسرش که نسبت به جنایات و خونریزی های او معترض بود، گفت: من به جایی رسیده ام که دیگر از کار خوب لذت نمی برم، از گناه هم پشیمان نمی شوم.))

*حاج اسماعیل دولابی به بنده فرمودند: هر وقت کار خوب انجام دادید صلوات بفرستید و هر وقت گناه کردید استفغار کنید.

بنابراین مطالب نشانه ی مؤمن این است که نسبت به آدم ها و کارهای خوب گرایش داشته باشد و نسبت به آدم های ناباب تنفر داشته باشد.


بر گرفته از سخنان آیت الله مقدسی

۱۹تیر

نام های مختلف ماه رمضان:

1-       شهر الصیام : عبدالرحمن بن بشیر نقل می کند امام زین العابدین(ع) در هر روز ماه رمضان این دعا را می خواند:«بارخدایا این ماه رمضان و ماه روزه است...

صوم و صیام در لغت هر دو مصدر و به معنای امساک و خودداری از انجام کاری است. این کار ممکن است گفتن یک سخن با خوردن و آشامیدن یا راه رفتن یا تمتع و لذت جنسی یا فعل دیگر باشد.

·         عمومی ترین دعایی که معصومین در این ماه انجام می دهند توفیق بر روزه گرفتن است

در کتاب شریف مفاتیح الجنان آمده است: پیامبر گرامی اسلام در شب اول ماه مبارک رمضان می فرمودند: حمد و ستایش مخصوص خدائی است که ما را بوسیله توای ماه مبارک  گرامی داشت. بار خدایا ما را بر روزه و قیام در این ماه نیرومند گردان.

پیامبر اسلام (ص) هنگامی که هلال ماه  رمضان را مشاهده می کردند روبه قبله کرده می فرمودند «خدایا روزه ، نماز و تلاوت قرآن رادر این ماه روزی ما کن» (2) حضرت علی (ع) فرموده اند: « برشما باد به روزه ماه رمضان ، زیرا روزه این ماه سپر نگهدارنده از آتش جهنم است.(3)

2-       شهر اسلام: امام چهارم امام زین العابدین(ع) هنگامی که شب اول یاروز اول ماه رمضان می رسید دعائی می خواندند. در بخشی از این دعا در صحیفه سجادیه آمده است:«سپاس خدائی را سزا است که ماه خود ، ماه رمضان، ماه صیام، ماه اسلام... را یکی از راههای احسان قرار داد.»

چرا ماه رمضان را ماه اسلام نامیده اند؟

 الف» چون ماه طاعت و فرمانبرداری و تسلیم ، و بندگی و تعمیم و گسترش آن است .

ب»  یا مقصود ماه دین اسلام است بدلیل اینکه واجب شدن روزه از مختصات امت اسلام و از خصوصیات مسلمانان است . پیامبر گرامی اسلام «ص» در استقبال از ماه رمضان بر روی منبر خطاب به مسلمانان فرموده اند : « خدای متعال شما را به ماه رمضان اختصاص داد»(4)

3-       شهر القیام: پیامبر گرامی «ص » هنگام ورود ماه رمضان می فرمود:«حمد و ستایش خدایی را سزاست که ما را به وسیله تو ای ماه مبارک گرامی داشت ، بار خدایا ما را به روزه و قیام در این ماه ، نیرومند و توانا بگردان »

·         قیام در این ماه آنقدر ارزشمند و مهم است که امام زین العابدین (ع) در پایان ماه هنگام وداع با آن از خدا می خواهد توفیق قیام در ماه رمضان آینده را نیز به ایشان عنایت کند.

الف» نمازهای مستحبی  

ب» از آن جهت که چون سحور و خوردن سحری مستحب است و عموم مردم در دل شب برای تصمیم بر روزه و اجابت دعوت حق بر می خیزند مرحوم شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه هم بابی تحت عنوان ( ثواب السحور ) آورده  که در بر دارنده هفت روایت از معصومین ( ع)‌ است .

ج»  از آن جهت که به طور کلی این ماه ماه قیام برای مبارزه با نفس و وسوسه های شیطانی و حرکت در طریق سیر و سلوک معنوی و خود سازی است ـ‌که مناسب ترین راه برکشاندن انسان به سوی مبارزات مخلصانه و فعالیتهای سیاسی اجتماعی برای خدا و در راه خداست ـ زمینه خودسازی انقلابی در این ماه بیشتر فراهم است .

4-       شهر التوبه: پیامبر گرامی (ص) می فرماید (شهر رمضان شهر الله عزوجل و هوشهر التوبه) ماه رمضان ماه خدا و ماه توبه است.( 10) در ماه رمضان هر روز این دعا را می خواندند : “ اللهم ان هذا شهر رمضان و هذا شهر التوبه “  بار خدایا این ماه رمضان و ماه توبه است

·         در روایتی پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: در شب اول ماه رمضان خدای متعال به فرشتگان فرمان می دهد بهشت را برای روزه داران از امت محمد (ص) آراسته و آماده کنید ، درهای جهنم را بر این روزه داران ببندید و تا پایان ماه باز نکنید و به جبرئیل فرمان میدهد به زمین فرود آی و راه شیاطین را بر امت محمد ببند که نتواند ایمان و روزه آنها را فاسد کند.

·         اگر چه همیشه راه توبه و بازگشت به سوی پروردگار باز است اما ماه رمضان بهار توبه است

·         امام خمینی ( ره ) در اهمیت توبه در کتاب چهل حدیث می نویسد ای عزیز  بی اعتنا و سرسری از این مقام مگذر تدبر و تفکر در حال خود و عاقبت امر خویشتن کن و به کتاب خدا و احادیث خاتم انبیاء و ائمه هدی ، سلام الله علیهم اجمعین و کلمات علمای امت و حکم عقل وجدانی رجوع نما و این باب توبه را که مفتاح ابواب است به روی خود بگشا و در این منزل که عمده منازل انسانیت است وارد شو و اهمیت به آن بده و از آن مواظبت کن و از خداوند تبارک و تعالی توفیق حصول مطلوب بخواه و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدی سلام الله علیهم استعانت کن و به ولی امر و ناموس دهر ، حضرت امام عصر عجل الله فرجه ، پناه ببر

·         گناهان متراکم است و خطاها متزاحم ، از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق نا امید مباش که اگر به مقدار مقدور اقدام کنی حق تعالی راه را بر تو سهل میکند و راه نجات را به تو نشان می دهد.

۱۶تیر

حضرت موسی گفت خدایا کجایی ؟ آن قدر دوری از من که فریادت بزنم تا صدایت کنم یا نزدیکی ، کنار منی؟
خداوند (جل جلاله) فرمود «انا جلیس من ذکرنی». من همنشین اویم که مرا یاد کند.

 اینجا موسی شروع کرد دعا کردن و خواسته اش را از خدا خواستن. خدایا ازتو می خواهم روز قیامت آن موقعی که فرموده ای آلوده ها مشخصند وهمه می فهمند اینان چکاره اند، آنجا پرده روی زشتیهایم بیندازی.

موسی سوال کرد خدایا کدام بنده هایت شامل این لطفت میشوند که پرده را از زشتیهایشان بیندازی؟

خدای تعالی  فرمود موسی ،آنهایی که مرا یاد می کنند ،من هم آنها را یاد می کنم. آنهایی که مرا دوست بدارند من هم آنهارا دوست دارم.

موسی! به خاطر این بنده هایم ، اگر بخواهم بلایی بر آن سرزمین وارد کنم ، بلا را دور می کنم. آنهایی که می آیند به در خانه من با من حرف میزنند.

**********************************************************

حضرت موسی داشت می رفت. نگاه کرد دید یه جوانی برهنه است و خاکستر روی خودش ریخته  تا سترعورت بکنه. گفت موسی داری میری با خدا مناجات می کنی حداقل یه لباس از خدا واسه من بخواه.

حضرت یه خورده جلوتر رفت دید یه نفر وضع آن چنانی داره. خدمه و حشمه، کنیز و غلام. گفت موسی به خدای خودت بگو یه مقدار از دردسرهای ما رو کم کنه. نمی خوام این همه به ما داده. بسمونه. چقدر دیگه؟

موسی اومد  و مناجات کرد.

خطاب رسید موسی پیام اون دو تا بنده هامو ندادی. عرضه داشت خدایا تو از همه چیز باخبری.

فرمود موسی به اون جوان اولی که گلایه می کرد که سر راهتو گرفته بود بگو اگه زیادی حرف بزنی همین خاکسترها رو هم کنار می زنم. آبروت بره.

به دومی هم بگو اون کسی که می نالید از این همه نعمات بگو هر چی هم که بنالی بهت میدم.

گفت خدایا علتش چیه؟ یه نفر یه لباس ازت می خواد بهش عنایت نمی کنی، یکی اون همه وضعش خوبه می خواد کمتر کنی میگی باز بهش میدم.

فرمود موسی هر دو این جوان ها، اولی که به این روز افتاده وضع پدرش خیلی خوب بود. وقتی اومد کنار بستر باباهه، باباش گفت این مال، این منال، این زندگی اینها همش مال تو. برو ببینم چکار می کنی. بچه اش رو به مال دنیا سپرد. اینطوری بیچاره شد.

اما اونی که وضعش خوبه پدرش داشت از دنیا می رفت گفت آه در بساط ندارم. تو رو به خدا می سپارم.

موسی! من حکیم هستم. می دونم برای همه بنده هام باید چکار کنم.

برای خدا وقتی کاری می کنی خط و مشی تعیین نکنیم بگیم خدا «آنچه خیر ماست به ما عنایت کن».