مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسبند» ثبت شده است

۰۹خرداد
امام علی

دوم ـ رسیدگى به یتیمان

1ـ خنداندن یتیمان

قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم کـرده در حـالى کـه آن را خـود بـه دوش کـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى به خانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند. سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى‌خنداند، بچّه ها نیز چنان مى‌کردند و فراوان خندیدند. سپس از منزل خارج شدیم.

گفتم: مولاى من، امروز دو چیز براى من مشکل بود.

اوّل: آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.

دوم  آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه‌ها را مى‌خنداندید.

امام على علیه السّلام فرمود :اوّلى براى رسیدن به پاداش، و دوّمـى بـراى آن بـود کـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى‌کردند، خواستم وقتى خارج مى‌شوم، آنها هم سیر باشند و هم بخندند.

 

2ـ رسیدگى به محرومان

امـام عـلى عـلیـه السـّلام رسـیـدگـى بـه مـحـرومـان را تـنـهـا بـا دستورالعمل و فرمان انجام نمى‌داد، بلکه شخصا به رفع مشکلات مردم مى‌پرداخت .نـان و خـرمـا را درون زنـبـیـل مـى گـذاشـت و بـا دوش مـبـارک حمل مى کرد و به فقراء مى‌رساند

اصحاب و یاران مى گفتند: یا اَمیرالمُؤ مِنین، نَحنُ نَحمِلهُ؛  یا امیرالمؤ منین علیه السّلام ما این بار را بر مى داریم.

حضرت پاسخ مى داد که :رَبُّ العَیالِ اَحَقُّ بِحَملِهِ؛ رهبر امّت سزاوارتر است که بردارد

 

3ـ پرهیز از اخلاق پادشاهان

امام على علیه السّلام به تنهائى در بازار قدم مى زد، و مردم را ارشاد مى فرمود.

هـرگـاه عـدّه‌اى در اطـراف آن حـضـرت یـا پشت سر او راه مى‌رفتند یا جمع مى‌شدند، مى‌ایستاد و مى‌فرمود: کارى دارید؟

مى گفتند :دوست داریم با شما باشیم و با شما راه برویم .

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام مى‌فرمود :اِنصَرِفُوا وَ ارجِعُوا؛ بروید و به راه خود بازگردید زیرا اینگونه رفتارها "مَفسَدَةً لِلقُلُوب" قلب ها را فاسد مى کند

 

4ـ سر زدن به خانواده‌هاى شهداء و رفع مشکلات آنها

 ابن شهر آشوب از عبدالواحد بن زید نقل مى کند که: روزى در کـنـار کـعـبـه بـه عـبـادت مـشـغـول بـودم ، دختر کوچکى را دیدم که خدا را به حقّ امیرالمؤ منین على علیه السّلام سوگند مى‌دهد، و نام و شخصیّت امام على علیه السّلام را در قالب الفاظ و عباراتى زیبا بیان مى‌دارد. شگفت زده شدم، پیش رفتم و پرسیدم :اى دختر کوچک ، آیا تو خودت على علیه السّلام را مى شناسى؟

پاسخ داد: آرى چـگونه على را نمى‌شناسم در حالیکه از آن روز که پدرم در صفّین به شهادت رسید و مـا یـتـیـم شـدیـم ، عـلى عـلیـه السـّلام هـمـواره از مـا حال مى‌پرسید و مشکلات ما را برطرف مى‌کرد. روزى من به بیمارى آبله دچار شدم ، و بینائى خود را از دست دادم .مادر و خانواده‌مان سخت ناراحت بودند، که حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام به خانه ما آمد، مادرم مرا نزد امام على علیه السّلام برد و ماجرا را تعریف کرد.

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلى عـلیـه السـّلام آهى کشید و شعرى خواند و دست مبارک را بر صـورت مـن کـشـید. فورا چشمان من بینا شد و هم اکنون به خوبى اجسام را از فاصله هاى دور مى‌بینم، آیا مى شود على علیه السّلام را نشناخت ؟

 

5ـ کمک به یتیمان و همسران شهداء

روزى امیرالمؤمنین دید زنى مشک آبى به دوش گرفته مى‌برد،

امام على علیه السّلام مشک آب را از او گرفت و به محلّى که زن مى‌خواست آورد،

آنگاه از حال زن پرسید.

زن گفت: على بن ابیطالب علیه السّلام شوهر مرا به بعضى از مرزهاى نظامى فرستاد و در آنجا کـشـتـه شـد، چـند طفل یتیم براى من گذاشت و احتیاج مرا وادار کرده است تا براى مردم خدمت کنم که خود و اطفالم را تأمین نمایم.

حضرت امیرالمؤمنین على علیه السّلام از آنجا بازگشت .سپس زنبیلى که در آن طعام بود برداشت و قصد خانه زن کرد. بعضى از یارانش گفتند :بگذارید ما ببریم.

فرمود: کیست که بار مرا در قیامت بردارد؟ چون به در خانه زن رسید، زن پرسید:

کیست که دَر مى‌زَنَد ؟

فـرمـود: هـمـان بـنده خدا هستم که دیروز مشک آب را براى تو آوردم، در را باز کن براى بچّه‌هایت طعام آورده‌ام.

زن گفت :خدا از تو راضى باشد و میان من و على بن ابیطالب حکم کند، سپس در را باز کرد.

امام على علیه السّلام داخل شد، فرمود :من کسب ثواب را دوست دارم، مى‌خواهى تو خمیر کن و نان بپز و من بچّه‌ها را آرام کنم و یا من خمیر کنم و تو آنها را آرام کنى؟

زن گفت :من به نان پختن آگاهترم و شروع به خمیر گرفتن کرد.

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلى عـلیـه السـّلام گـوشـت را آمـاده کرد و لقمه لقمه به دهان اطفال گوشت و خرما مى گذاشت و به هر یک مى‌فرمود: على را حلال کن، در حقّ تو کوتاهى شده است.

چون خمیر آماده شد، زن گفت :بنده خدا تنور را آتش کن.

امام على علیه السّلام تنور را آتش کرد. حرارت شعله به چهره آن حضرت مى رسید و مى‌فرمود: بـچـش حـرارت آتـش را، ایـن سـزاى کـسـى اسـت کـه از زنـان بـیـوه و اطفال یتیم بى خبر باشد.

در ایـن مـیان زنى از همسایه داخل خانه شد، که امیرالمؤ منین علیه السّلام را مى‌شناخت به زن صاحب خانه گفت:

واى بر تو این کیست که براى تو تنور را آتش مى‌کند؟

زن جواب داد :مردى است که به اطفال من رحم کرده است.

زن همسایه گفت :واى بر تو این امیرالمؤ منین على بن ابیطالب علیه السّلام است.

آن زن چون حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام را شناخت پیش دوید و گفت:

واحَیائِى مِنکَ یا اَمِیرَالمُؤمنین؛ اى امیرمؤ منان از شرمندگى آتش گرفتم، مرا ببخشید

امام على علیه السّلام فرمود: بَل واحَیائِى مِنکَ یا اَمَةَ اللّه فیما قَصُرتَ فِى حِقِّکَ؛ بلکه من از تو شرمنده‌ام، اى کنیز خدا، در حقّ تو کوتاهى شده است. 

۰۸خرداد
امام علی

 اول: عدالت اجتماعى

1ـ عدالت در رفتار اجتماعى

در روزگـار خـلافـت خـلیفه دوّم ، شخصى ادعائى نسبت به حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام داشت و بنا شد در حضور خلیفه رسیدگى شود.

مدّعى حاضر شد و خلیفه خطاب به امام على علیه السّلام گفت :اى اباالحسن در کنار مدّعى قرارگیر تا حل دعوا کنم .

در این هنگام  آثار ناراحتى را در سیماى حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام هویدا شد و خلیفه با دیدن آن بر چهره‌ی امیر مومنان گفت :اى على! از اینکه تو را در کنار دشمن قرار دادم ناراحتى؟

امام على علیه السّلام فرمود :نه بلکه از آن جهت که در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعایت نکردى نگران شدم، زیرا او را با نام صدا کردى و مرا با کنیه و لقب (ابوالحسن) خواندى ، ممکن است طرف دعوا نگران شود.

 

2 ـ احترام به شخصیّت انسانها

 

          الف ـ عذر خواستن از پیادگان

           حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنین على علیه السّلام سواره به راهى مى رفت و جمعى از مردم کوفه براى پاس داشتن حرمت امام على علیه السّلام پیاده به دنبالش روان بودند.

امام رو به آنان کرد و پرسید :آیا کارى دارید؟

پاسخ دادند: نه، دوست داریم بدنبال شما بیائیم .

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام فرمود :بـرگـردیـد، زیرا همراهى پیاده با سواره مایه ذلّت و خوارى پیادگان و غرور و تباهى سواره خواهد شد.

امام على علیه السّلام به بزرگ قبیله شبامیان فرمود :

ارجَع ، فَإِنَّ مَشیَ مِثلِکَ مَعَ مِثلِی فِتنَةٌ لِلوَالِی ، وَمَذَلَّةٌ لِلمُؤ مِنِ.

بـاز گـرد، کـه پـیـاده رفتن رییس قبیله‌اى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است.

 

          ب ـ نکوهش از آداب جاهلى ذلّت‌بار

           بـسـیـارى از پـادشـاهـان و قـدرتـمـنـدان در طـول تـاریـخ مـردم را وادار مـى کردند که در بـرابـرشان به خاک بیافتند، کُرنش کنند، خم شوند، و انواع ذلّت‌پذیرى‌ها را برخود هموار کنند.

وقـتى حضرت امیر المؤ منین على علیه السّلام براى رفتن به صفّین به شهر "انبار" رسید دیـد که مردم شهر تا امام على علیه السّلام را دیدند از اسبها پیاده شده، و در پیش روى آن حضرت شروع به دویدن کردند.

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام علّت را پرسید.

گفتند :یک رسم محلّى است که پادشاهان خود را اینگونه احترام مى‌کردیم .

امام على علیه السّلام ناراحت شد و فرمود:

وَ اللّهِ مَا یَنتَفِعُ بِهذَا اُمَرَاؤُکُم !وَ إِنَّکُم لَتَشُقُّونَ عَلَى اءَنفُسِکُم فِى دُنیَاکُم، وَتَشقَونَ بِهِ فِى آخِرَتِکُم .وَ مَا اَخسَرَ المَشَقَّةَ وَرَاءَهَا العِقَابُ، وَ اَربَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ!

بـه خـدا سـوگـنـد! که امیران شما از این کار سودى نبردند، و شما در دنیا با این کار خود را بـه زحـمـت مـى‌افکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى‌گردید، و چه زیانبار است رنجى که عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسایشى که با آن امان از آتش جهنّم باشد.

امام علی

3ـ اصلاحات اجتماعى (شکست نظام طبقاتى)

بر اساس آیه 13 حجرات: یا ایُّهَا النّاس اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثى؛ اى مـردم مـا شـمـا را از یـک مـرد و زن آفـریـدیم ، پس همه انسانها، نژادها، قبیله‌ها با هم برابرند.

رسول گرامى اسلام علیه السّلام با همه بگونه‌اى مساوى برخورد مى کرد.

امـّا خـلیـفـه اوّل و خـلیـفـه دوّم و خـلیـفـه سـوم بـه سـنـّت رسـول خـدا صلى الله علیه و آله عمل نکردند، و انواع تبعیضات در تقسیم مدیریّت ها، و توزیع بیت المال صورت گرفت که قابل چشم پوشى نبود.

خـلیـفـه اوّل، حتّى بزرگان انصار را در لشگرهاى خود فرماندهى نمى‌داد و تنها ثابت بن قیس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند.

و دوّمى و سوّمى، آنقدر در زنده شدن روح نژاد پرستى، افراط کردند که همه زبان به اعتراض گشودند.

عرب خود را بر غیر عرب برترى مى‌داد. بنى امیّه همه مراکز کلیدى کشور را در زمان خلیفه دوّم و به خصوص در زمان خلیفه سوم در دسـت گـرفـتـنـد و یـک نـظـام طـبـقـاتـى جـاهـلى به وجود آوردند، که شباهتى با جامعه رسول خدا صلى الله علیه و آله نداشت .

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنین على علیه السّلام یکى از اهدافش ، شکستن بافت طبقاتى ظالمانه موجود جامعه بود.

وقتی موجودى بیت المال را مساوى تقسیم کرد، اعتراض امتیاز خواهان بلند شد.بـه هـمـه 3 درهـم داد و براى خودش هم 3 درهم برداشت ، و به آزاد کرده خودش قنبر هم 3 درهم داد. برخلاف شیوه‌هاى سه خلیفه قبلى، بزرگان انصار را ولایت داد، از قریش و بنى هاشم هم استفاده کرد، و حـتّى در نشستن و برخاستن نیز چونان رسول خدا صلى الله علیه و آله عدالت رفتارى را رعایت کرد.

روزى اشـعـث بن قیس بر امام على علیه السّلام وارد شد، دید که حضرت امیرالمؤمنین على عـلیـه السـّلام در مـیـان عـرب و غـیر عرب از نژادهاى گوناگون نشسته است و جاى خالى براى او نیست ، با ناراحتى به امام على علیه السّلام اعتراض کرد که :

اى امیرمؤ منان، سرخ پوستها بین ما و تو فاصله انداختند.

حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام خشمناک شده، به او فرمود: چه کسى مرا بر این آدمهاى چاق و فربه یارى مى‌دهد؟

و نـپـذیرفت که ایرانیان و غیر عرب پراکنده شوند، تا اشعث و دیگر بزرگان عرب در کنار امام على علیه السّلام بنشینند.

و در تـقـسیم مساوى بیت المال به حضرت امیرالمؤ منین على علیه السّلام اعتراض کردند و گفتند: آیـا ایـن عـدالت اسـت کـه بـیـن ما و آنان که با شمشیر ما مسلمان شدند یا بنده آزاد شده ما هستند، یکسان عمل کنید و به همه 3 درهم بدهید؟

 

4 ـ گسترش عدالت نسبت به کودک سِقط شده دشمن (در زمان جنگ )

چـون لشـگـر بـصـره پس از شکست در جنگ جَمَل فرار کردند و به شهر هجوم مى‌بردند، زنى حامله از فریادها و هیاهوى فراریان، به شدّت ترسید و بچّه او سِقط شد.

پس از مدّتى کوتاه آن زن نیز فوت کرد.

وقتى خبر به امام على علیه السّلام رسید، ناراحت شده، چنین قضاوت کرد؛ "دیه آن کودک و دیه آن مادر را از بیت المال به خانواده‌اش  بپردازید".

بـا اینکه مردم بصره از شورشگرانى بودند که با امام على علیه السّلام جنگیدند، چنین قضاوت عادلانه‌اى عقل ها را به شگفتى وامى دارد.

۰۶خرداد





او پیام آور اسلام بود

رحمة للمومنین، رحمتی برای جهان

مهم نیست که امروز پیروانش به نام او و مکتب او با نشان دادن چنگ و دندان بر مردمان سخت می گیرند

مهم آن است که او چنین نبود

مهم نیست که نادانان، کین توزانه به او جسارت کنند و به سوی چهره تابناک شن بپاشند

ولی نخواهند توانست لکه ای بر خورشید وجودش بیاندازند

او پیامبر و پایه گذار دین اسلام، محمد بود

رحمتی جاودانه برای مردم جهان

بی گمان نیاز هست ما رویکردمان را دیگرگونه کنیم

بی گمان کم مایگان به دنبال بر آفشته شدن ما هستند

ما که خود را رهرو و شیفته او می دانیم باید کاری دیگر کنیم

از خود آغاز کنیم و خلق محمدی زیور رفتار خویش سازیم

بی گمان آن ها می پسندند که ما بتازیم و بشوریم و بزنیم و بسوزانیم

ما اما به نیکویی می توانیم مسلمان محمدی باشیم

تا بر همگان چون باران رحمت بباریم

چنان که فرموده اند

همچو باران باش، بر نیک و بد ببار




.....................عید مبعث مبارک باد.....................



۰۵خرداد

۰۴خرداد


 1) کسب حلال، عبادتی همانند جهاد در راه خدا
موسى بن بکر نقل می کند که امام کاظم علیه السلام به من فرمود:
«مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏»
کسی که در پی روزی حلال برود تا از آن، خود و خانواده اش را بهره مند سازد ؛ پاداش او در پیشگاه الهی مانند پاداش رزمنده ای است که در راه خدا جهاد می کند.

2) نکته ای مهم در تربیت کودک و نوجوان
صالح بن عُقْبة از امام کاظم علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود:
«تُسْتَحَبُّ عَرَامَةُ الصَّبِیِّ فِی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلِیماً فِی کِبَرِهِ ثُمَّ قَالَ مَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ إِلَّا هَکَذَا.»
بهتر آن است که کودک را در همان سن پایین و قبل از ورود به جامعه با سختی ها و مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی آشنا کنی تا وقتی بزرگ شد بتواند مشکلات زندگی را تحمل کند.
سپس حضرت برای تاکید بیشتر فرمود: جز این شایسته نیست عمل شود.


3) عقل و نقل دو حجت الهی در دست بشر
امام کاظم علیه السلام به یکی از شاگردان برجسته خود به نام هشام بن حَکَم فرمود:
«یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏» ؛

هشام! خداوند متعال دو دلیل و راهنما برای کشف معارف دین الهی و پیمودن راه کمال در اختیار مردم قرار داده است که یکی عیان است و دیگری نهان. آنکه عیان است انبیاء و امامان اند و آنکه نهان است عقل هایند.


4) تقسیم بندی اوقات زندگی به چهار بخش
امام کاظم علیه السلام در یک دستور جامع و کاربردی برای برنامه ریزی در زندگی چنین می فرماید:
«اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَات»؛‏ سعی کنید در زندگی، زمان خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
۱٫ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ :
بخشی را به راز و نیاز با خداوند متعال اختصاص دهید.
۲٫ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ :
بخشی را هم به تلاش برای کسب روزی حلال اختصاص دهید.
۳٫ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ:
زمانی هم به معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتمادی بپردازید که شما را از عیب‏هایتان آگاه می کنند و از صمیم قلب با شما یک رو هستند.
همانگونه که اگر جهاد نباشد جامعه اسلامی در خطر نابودی است؛ اگر کسب روزی حلال نباشد بساط یک زندگی پاک دینی در آستانه برچیدگی است. و نیز همانگونه که سخت ترین و پرخطرترین کار، جنگ و نبرد تن به تن در جهاد است به همان میزان، کسب روزی حلال، سخت است و دشوار
۴٫ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات‏:
زمانی را هم برای لذتهای حلال قرار دهید که به کمک این بخش است که شما توان گذراندن آن سه بخش را خواهید داشت


5) توجه به دنیای حلال و بهره گیری از آن برای آخرت
بر خلاف مکتبهای به ظاهر عرفانی که دنیا را پست و منفور دانسته و به پرهیز از آن فرامی خوانند مکتب اسلام دنیا را بد نشمرده و به بهره مندی از حلال آن توصیه نیز می کند. در این باره سخنی از امام کاظم علیه السلام به ما رسیده است که در عین کوتاهی بسیار کاربردی و راهگشاست. آن حضرت فرمودند:
«اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ فَإِنَّهُ رُوِیَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاهُ.»
روش پاسخ به خواسته های درونی اینگونه است که آن را از دنیای حلال بهره مند سازید البته به مقداری که به شأن شما آسیب نزند و اسراف هم نشود و از همین بهره مند سازی حلال برای انجام امور دینی کمک بگیرید ؛ چرا که روایت شده کسی که دنیا را برای دین و یا دین را برای دنیا ترک کند در مسیر اسلام نیست.

1) کافی ، ج‏۵، ص ۹۳٫
2) کافی، ج‏۶، ص ۵۱٫
3) کافی، ج۱، ص ۱۶٫
4) تحف العقول، ص ۴۰۹٫
5) همان ص۴۱۰ .


۰۳خرداد



سوم خرداد ماه ، سالروز فتح تاریخی خرمشهر

را بر تمامی هموطنان گرامی تبریک عرض می نماییم.

*

*

*

خرمشهر را خدا آزاد کرد”

امام خمینی (ره)

*

*


*

*



۰۲خرداد

آیت الله بهجت:

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند!









۰۱خرداد

رسول گرامى اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله:


قـالت الحـواریـون لعـیـسـى یـا روح الله مـن نـجـالس؟

قال من یذکرکم الله رؤ یته

و یزید فى علمکم منطقه

و یرغبکم فى الاخرة عمله .


حواریون از عیسى پرسیدند: یا روح الله ! با چه کسى همنشین شویم ؟

فرمودند:

1) با کسى کـه دیـدار او خـدا را بـه یاد شما آورد

2) گفتارش به علم شما بیفزاید

3) کردارش شما را به آخرت ترغیب کند.



۳۱ارديبهشت

خداوند خطاب به حضر موسی علی نبینا و آله و علیه السلام می فرماید:

تو چه کار برای من کرده ای؟؟؟؟؟؟

و سپس یکی یکی کارهای خوب او را می شمارد و می فرماید:

آن ها را برای خودت انجام داده ای.

وقتی حضرت موسی عرض میکند:

خدایا! پس چه کنم که برای تو باشد؟

خطاب می آید که «هل والیت لی ولیا و هل عادیت لی عدوا؟»

آن چه برای من است این است که: کسی را به خاطر من دوست بداری یا کسی را

به خاطر اینکه دشمن من است، دشمن بداری.

در ذیل این روایت آمده است که حضرت موسی از این جا فهمید که محبوبترین اعمال نزد خداوند، این

 است که انسان دیگران را برای خدا دوست بدارد.




۲۹ارديبهشت

روزی مهندس ساختمانی از طبقه 6 می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند...

خیلی اورا صدا میزند اما بخاطر شلوغی و سر صدا کارگر متوجه نمی شود، به ناچار مهندس یک اسکناس 10 دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند...

کارگر 10 دلار را بر می دارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود...

بار دوم مهندس 50 دلار را می فرستد و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!!

بار سوم مهندس سنگ کوچی را می اندازد پایین و به سر کارگر برخورد می کند در این لحظه کارگر سرش را بلند می کند و بالا را نگاه می کند  و مهندس کارش را به او می گوید.

این داستان همان داستان زندگی انسان است

خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگذار نیستیم...!!!


اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند به خداوند

روی می آوریم

بنا بر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگذار باشیم قبل از اینکه سنگی بر

 سرمان بیفتد

وَإِذَا غَشِیَهُم مَّوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ‌ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ ۚ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ‌ کَفُورٍ‌ ﴿ ٣٢ لقمان﴾

چون آنان را [در دریا] موجى [به دنبال موجى] مانند ابرهاى سایه‏ انداز فرو پوشد ، خدا را در حالى که ایمان و عبادت را براى او [از هرگونه شرکى] خالص مى‏کنند ، مى‏خوانند ، و زمانى که آنان را به خشکى مى‏رساند برخى از آنان به راه میانه و معتدل [که راه توحید است] مى‏روند [و برخى پیمان می ‏شکنند] و آیات ما را جز هر پیمان‏شکن خائن و کفر پیشه‏ اى انکار نمى ‏کند .«32»