مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان» ثبت شده است

۲۷شهریور

وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ ...  [آل عمران / 135]

و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‏افتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏کنند- و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ ...

داستانک:

در حدیث پر معنى و تکان دهنده‏اى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم:" هنگامى که آیه 135 سوره آل عمران  نازل شد، ابلیس بالاىکوهى در مکه رفت، و با صداى بلند فریاد کشید، و سران لشگرش را جمع کرد.

گفتند: اى آقاى ما! چه شده است که ما را فرا خواندى؟

گفت: این آیه نازل شده (آیه‏اى که پشت مرا مى‏لرزاند و مایه نجات بشر است) چه کسى مى‏تواند با آن مقابله کند؟

یکى از شیاطین بزرگ گفت: من مى‏توانم، نقشه‏ام چنین است و چنان! ابلیس طرح او را نپسندید! دیگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نیفتاد! در اینجا" وسواس خناس" برخاست و گفت: من از عهده آن برمى‏آیم.

ابلیس گفت: از چه راه؟

گفت: آنها را با وعده‏ها و آرزوها سرگرم مى‏کنم، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى که گناه کردند توبه را از یادشان مى‏برم!

ابلیس گفت: تو مى‏توانى از عهده این کار برآیى (نقشه‏ات بسیار ماهرانه و عالى است) و این ماموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد"     [تفسیر نمونه، جلد ‏27، صفحه : 476]

۱۴شهریور

داستانک1:

معلمی تعریف می کرد: فرّاش مدرسه مریض شد . و من به بچه ها گفتم ، بیاییم برای کمک به او کلاسمان را تمیز کنیم

چند روز بعد از طرف حراست مرا به خاطر این کار توبیخ کردند

بعد معلوم شد پدر یکی از بچه ها شکایت کرده و گفته : ما مالیات می دهیم که بچه هایمان کار نکنند . مگر ما پیامبریم که غم امت بخوریم؟!!!

داستانک 2:

دانش آموزی به نام محمود؛ وقتی میبیند فراش مدرسه دست تنها باید کلی کلاس را جارو و نظافت کند،تصمیم میگیرد کمکش کند

دیرتر از همه ی همکلاسیاش به خانه می رود

وقتی دلیل تاخیرش را توضیح میدهد ، پدرش خوشحال می شود  و او را  تشویق می کند

فکر می کنید! آن دانش آموز داستان اول ؛ در بزرگی چه شخصی می شود

انسانی طلبکارِ تنبلِ مرفهِ لوس

اما دانش آموز داستان دوم؛ انسانی با احساس مسئولیت ... حس نوعدوستی ... عدم تاثیر پذیری ازهم کلاسیان بی تفاوت ... انسانی ایثارگر

 همان  روحیه ، که با تشویق خانواده در وجود آن دانش آموز نهادینه شد ، او را به میدان خطر و جبهه ها کشاند و بدون توجه به همکلاسیهای بی تفاوت ، درغربت به جبهه رفت

آری آن دانش آموزِ داستانِ دوم ؛ سردار رشید اسلام شهید محمود کاوه بود

کسی که در سن 21 سالگی ؛ فرماندهی تیپ ویژه شهدا ؛ یعنی مهمترین تیپ سپاه در دوران جنگ را به عهده می گیرد  و در سن 25 سالگی فرمانده ی لشگر می شود

تا جایی که مقام معظم رهبری درباره این یگان و شهید کاوه فرمودند: تیپ ویژه شهدا که ایشان فرماندهی‌اش را برعهده داشتند یکی از واحدهای کارآمد ما محسوب می‌شد. … او در عملیات گوناگون شرکت داشت و کارآزموده میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشکر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود. … این جوان (شهید کاوه) جزو عناصر کم‌نظیری بود که او را در صدد خودسازی یافتم. حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی.

آیا امروز در زندگی نمیتوان رهرو کاوه  بود و اهل خودسازی

آیا نمی شود به دیگرانی که بی تفاوتند، نگاه نکرد !؟ و وظیفه را درغربت انجام داد !؟

آیا کاوه فقط الگوی میدان جنگ است ؟؟؟!!!؟؟ 

یا الگوی چگونه زیستن هم میتواند باشد ؟؟!!؟؟

۱۳شهریور

الامام علی «علیه السلام»: جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقه

امام على «علیه السلام»:

 خداى متعال، رعایت حقوق بندگانش را مقدمه‏ اى براى رعایت حقوق خودش قرار داد

منبع:الحیاة ، جلد ‏1   صفحه  663

زمانی که به برخی از مردم گفته می شود کارهایی که می کنید ، حق الناس است ؛ می گویند: مگر آدم کشته ایم، مگر از دیوار مردم بالا رفته ایم .

باید از آنان پرسید مگر حق الناس فقط اینهاست :

مگر سیگار کشیدن در جمع ، حق الناس نیست

مگر بی حجابی حق الناس نیست

مگر اسراف کردن ،حق الناس نیست

مگر آشغال ریختن در خیابان ، حق الناس نیست

مگر با موتور خلاف رفتن، حق الناس نیست

مگر گذشتن از چراغ قرمز ،حق الناس نیست

مگر پارک کردن در پیاده رو ،حق الناس نیست

و هزاران هزار مگر دیگر  ...

داستانک:( خاطره ای از شهید محمود کاوه)

با محمود ، کمک بابا پسته شکنی می کردیم.

 یادم هست محمود مدام یادآوری می کرد: نکنه از این پسته ها بخوری! اگه صاحبش راضی نباشه، جواب دادنش توی اون دنیا خیلی سخته.

اگر پسته ای از زیر چکش در می رفت و این طرف و آن طرف می افتاد، تا پیداش نمی کرد و نمی ریخت روی بقیه پسته ها، خاطرش جمع نمی شد.

موقع حساب کتاب که می شد، صاحب پسته ها پول کمتری به ما می داد؛ محمود هم مثل من دل خوشی از او نداشت ولی هر بار، ازش رضایت می گرفت و می گفت: آقا راضی باشین اگه کم و زیادی شده.

[کتاب یادکاران، خاطرات شهید محمود کاوه]

۰۷شهریور

3. وَ حُسْنَ الْخُلُقِ (خوش اخلاقی)

اما سومین صفت ، که مورد علاقه خداوند و پیامبر است؛ خوش اخلاقی است

یکی از مهمترین مظاهر خوش اخلاقی ، اخلاق خوب در منزل است . و خدا نکند شخصی در خانه اش بد اخلاق باشد . خدا نکند    ... 

داستانک:

آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند:

فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟

گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!

بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن

جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است

گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ. اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم

[ کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه 101 [با اندکی تلخیص]]

۰۴شهریور

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ أُتِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله بِأُسَارَى فَأَمَرَ بِقَتْلِهِمْ وَ خَلَّى رَجُلًا مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ کَیْفَ أَطْلَقْتَ عَنِّی مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ؛

1. الْغَیْرَةَ الشَّدِیدَةَ عَلَى حَرَمِکَ ...

فَلَمَّا سَمِعَهَا الرَّجُلُ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ قَاتَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص قِتَالًا شَدِیداً حَتَّى اسْتُشْهِد

  امام باقر علیه السّلام فرمود: [چند کافر حربی] را نزد پیغمبر آوردند پیغمبر دستور فرموده آنان را بکشند ، اما شخصی از آنان را آزاد کرد

آن مرد عرض کرد اى پیغمبر خداى براى چه مرا از میان اینان رها فرمودى فرمود: جبرئیل مرا از جانب خداوند خبر داد که تو را پنج خصلت است که خدا و رسولش آنها را دوست میدارد

1. نسبت به خانواده ات سخت غیرتمندى ...

چون آن مرد این سخن شنید اسلام آورد و نیکو مسلمانى شد و در رکاب رسول خدا جنگ سختى نمود تا به درجه شهادت رسید.   [الخصال، جلد 1 ، صفحه 282]

اولین صفت ؛ غیرت نسبت به خانواده است

کنار هر زن بی عفتی ؛ مرد بی غیرتی قرار دارد

داستانک:

« یحیی مازنی» که از علمای بزرگ و راویان حدیث است میگوید:

 مدتها در مدینه در همسایگی علی علیه السّلام در یک محله زندگی می کردم. منزل من در کنار منزلی بود که  زینب دختر علی عیلها السّلام در آنجا سکونت داشت. حتی یک دفعه هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب میرفت؛ در حالی که پدرش علی علیه السّلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما  السلام در اطراف او بودند. وقتی هم به نزدیک قبر شریف رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم می رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السّلام شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش میکرد. یک روز امام حسن علیه السّلام علت این کار را سؤال کرد،

 حضرت فرمود: اخشی ان ینظر أحد الی شخص اختک زینب؛ از آن می ترسم که کسی در روشنی خواهرت را ببیند   

[فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى(ص)، الرحمانی الهمدانی ،صفحه :642]

۲۲مرداد

شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد :

روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .

قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم

چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که برخی.........


۲۱مرداد

«گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هرچه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذراع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد».

۰۴تیر

داستانک (خاطره )

حدود 4 سال پیش بود که جوانی مومن و باتقوا پیش من آمد و گفت :

حاج آقا ! نه شغلی دارم و نه پولی؛ اما نیاز شدید به ازدواج دارم . وضعیت مالی خانواده ی ما هم مناسب نیست، برای همین، مخالف ازدواج من هستند

گفتم: به خانواده ات بگو به من زنگ بزنند ، تا با آنها صحبت کنم

زنگ زدند و من هم صحبت کردم ، اما فایده ای نداشت.

به آن جوان گفتم: کاری از دست من بر نمی آید . اما پیشنهادی به تو می دهم، و آن پیشنهاد این است که : غسل زیارت کن و بعد از آن به حرم امام رضا علیه السلام  برو ، بعد از زیارت ، به بالاسر حضرت برو و 2رکعت نماز زیارت بخوان‌، بعد از نماز دعا کن انشاءالله برآورده می شود ...

سه روز بعد ، آن جوان با من تماس گرفت و برای خواندن صیغه عقدش با من قرار گذاشت و گفت :همه چیز درست شد ...

جالب این بود که روز ازدواجش روز ولادت امام رضا علیه السلام بود ، روز ولادت خانمش هم روز ولادت امام رضا علیه السلام بود و نام پدر خانمش هم رضا ...

الآن هم به برکت امام رضا ‍ علیه السلام  همه چیز دارد ...

 

۲۹خرداد

قال اباعبدالله الحسین علیه السلام:

یاهذا کفّ عن الغیبة فإنها أدام کلاب النّار

شخصی نزد امام حسین  از کسی غیبت کرد، امام فرمود:

ای فلانی دست از غیبت بردار زیرا غیبت  نان و خورش سگهای دوزخ است

منبع :تحف العقول، صفحه  177

 

 از سوى خدا به موسى وحى شد:

 هر غیبت کننده‏ اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد میشود و هر غیبت‏ کننده‏ اى که بر آن اصرار داشته باشد، و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ می‏گردد  

                                              إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏1  ؛صفحه 116

 

داستانک:

به شخصی گفتند: شنیدیم که مى‏خواهى همسرت را طلاق بدهى؟ گفت: بله،

 گفتند: چرا می‏خواهى او را طلاق بدهى؟ گفت: او ناموس من است، الان خودش هم در این مجلس نیست، من حق ندارم از او غیبت کنم. شما سؤال بدى کردید.

 زن را طلاق داد و زن هم بعد از مدتى طبق حکم فقه رفت و شوهر کرد. سال بعد رفقا به او گفتند: راستى زنت را پارسال چرا طلاق دادى؟

 گفت: او الان زن من نیست، ناموس دیگران است، خدا به من اجازه نمی‏دهد که پشت سر ناموس مردم حرف بزنم. شما این سؤال‏تان بیجا است که از من می‏پرسید

۲۸خرداد

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

انما بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق

مبعوث شده ‏ام تا اخلاق کریمه و فضائل انسانى را اتمام و اکمال نمایم   

 [بحار الأنوار، جلد ‏68، صفحه382]

************

یکی از مهمترین مکارم اخلاقی که پیامبر اکرم به دنبال رواج آن بودند، خوش اخلاقی بود.

************

یکی از مهمترین مظاهر خوش اخلاقی ، اخلاق خوب در منزل است . و خدا نکند شخصی در خانه اش بد اخلاق باشد . خدا نکند...

************

داستانک:

آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند:

فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟

گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!

بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن

جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است

گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ.

اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم

منبع: کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه 101 [با اندکی تلخیص]