ما کار خود بیار گرامى گذاردیم |
گر زنده سازد بکشد رأى رأى اوست |
|
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست |
از حضرت کریم تمنا چه حاجت است |
صبر در برابر مشکلات
*گشایش بعد از صبر
بانوى بینوایى ، یگانه پسرش به سفر رفته بود، و سفر او طولانى شد. او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسیار طول کشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم .امام فرمود: اى خانم صبر کن ، در پرتو آن خود را نگهدار. آن بانو رفت و پس از چند روز انتظار باز پسرش نیامد، کاسه صبرش لبریز گردید و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نیامده ، سفرش طول کشید، چه کنم ؟ امام فرمود: مگر نگفتم صبر و مقاومت کن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم !فرمود: اکنون به خانه ات برو که پسرت آمده است . او سراسیمه به سوى خانه اش رفت ، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسیار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحى نازل مى شود، او از کجا فهید که پسرم آمده است ؟! بروم این موضوع را از خودش بپرسم .نزد امام آمد و عرض کرد: آرى همانگونه که خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحى نازل مى شود که چنین خبر پنهان را دادید؟فرمود: من این خبر را از یکى از گفتار رسول خدا بدست آوردم که فرمود: (هنگامى که صبر انسان به پایان رسید، گشایش کار او فرا مى رسد) از اینکه صبر تو به پایان رسیده بود، دریافتم که گشایش مشکل تو فراهم شده است . از این رو به تو گفتم : برو که پسرت آمده است ، و خبر من مطابق با واقع گردید.
*قرآن می فرمایند: یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلواه ان الله مع الصابرین --- ای اهل ایمان در پیشرفت کارهای خود صبر و مقاومت کنید و به ذکر خدا و نماز توسل بجویید که خداوند یاور صابران است.
*پیامبر گرامی اسلام: ثلاث من کنّ فیهن جمع الله فیه خیر الدنیا و الاخره: الرضاءُ بالقضاءِ . والصبر عند البلاء والدعا عند الشده والرخاء ---- کس که در او سه چیز باشد خیر دنیا و آخرت را به دست آورده است: 1- راضی بودن به قضا و قدر 2- صبر هنگام بلا 3- دعا در سختی وآسانی
*مولا امیر المومنین: ثلاث من کن فیه کمل ایمانه : العقل والحلم والعلم
*امام سجاد : اذا جمع الاولین والاخرین ینادی منادٍ: این الصابرین یدخلوا الجنه بغیر حسابٍ
همچنین فرمودند: نشانه کامل بودن دین 5 چیز است : 1- سخن بیهوده نگفتن 2- در گفتگوها کمتر جدال کردن 3- بردباری در زندگی 4- صبر در کارها 5- خوش اخلاق بودن
گفت پیغمبر خداش ایمان نداد هرکه را نبود صبوری در نهاد
گفت پیغمبر چه افتی در حرج صبر کن الصبر مفتاح الفرج
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پر منفعت
صبر تلخ است ای برادر صبر کن تا شف یابی زین رنج کن
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید
حضرت موسی داشت می رفت. نگاه کرد دید یه جوانی برهنه است و خاکستر روی خودش ریخته تا سترعورت بکنه. گفت موسی داری میری با خدا مناجات می کنی حداقل یه لباس از خدا واسه من بخواه.
حضرت یه خورده جلوتر رفت دید یه نفر وضع آن چنانی داره. خدمه و حشمه، کنیز و غلام. گفت موسی به خدای خودت بگو یه مقدار از دردسرهای ما رو کم کنه. نمی خوام این همه به ما داده. بسمونه. چقدر دیگه؟
موسی اومد و مناجات کرد.
خطاب رسید موسی پیام اون دو تا بنده هامو ندادی. عرضه داشت خدایا تو از همه چیز باخبری.
فرمود موسی به اون جوان اولی که گلایه می کرد که سر راهتو گرفته بود بگو اگه زیادی حرف بزنی همین خاکسترها رو هم کنار می زنم. آبروت بره.
به دومی هم بگو اون کسی که می نالید از این همه نعمات بگو هر چی هم که بنالی بهت میدم.
گفت خدایا علتش چیه؟ یه نفر یه لباس ازت می خواد بهش عنایت نمی کنی، یکی اون همه وضعش خوبه می خواد کمتر کنی میگی باز بهش میدم.
فرمود موسی هر دو این جوان ها، اولی که به این روز افتاده وضع پدرش خیلی خوب بود. وقتی اومد کنار بستر باباهه، باباش گفت این مال، این منال، این زندگی اینها همش مال تو. برو ببینم چکار می کنی. بچه اش رو به مال دنیا سپرد. اینطوری بیچاره شد.
اما اونی که وضعش خوبه پدرش داشت از دنیا می رفت گفت آه در بساط ندارم. تو رو به خدا می سپارم.
موسی! من حکیم هستم. می دونم برای همه بنده هام باید چکار کنم.
برای خدا وقتی کاری می کنی خط و مشی تعیین نکنیم بگیم خدا «آنچه خیر ماست به ما عنایت کن».