مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند

با مدد از خدای مولا علی «کانون فرهنگی ثامن الحجج مسجد علی بن ابیطالب فارس - لامرد- بخش اشکنان - روستای پسبند»

مسجد علی بن ابیطالب(علیه السلام) پسبند
پیام های کوتاه

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسبند» ثبت شده است

۰۱اسفند

در میان بنى اسرائیل، خانواده اى چادرنشین در بیابان زندگى مى کردند و زندگى آنها به دامدارى و با کمال سادگى و صحرانشینى مى گذشت. آنها علاوه بر تعدادى گوسفند، یک خروس، یک الاغ و یک سگ داشتند خروس آنها را براى نماز بیدار مى کرد، و با الاغ، وسائل زندگى خود را حمل مى کردند و به وسیله آن براى خود از راه دور آب مى آوردند، و سگ نیز در آن بیابان، به خصوص در شب، نگهبان آنها از درندگان بود.
اتفاقا روباهى آمد و خروس آنها را خورد، افراد آن خانواده، محزون و ناراحت شدند، ولى مرد آنها که شخص صالحى بود مى گفت: خیر است انشاء الله.
پس از چند روزى، سگ آنها مرد، باز آنها ناراحت شدند، ولى مرد خانواده گفت: خیر است، طولى نکشید که گرگى به الاغ آنها حمله کرد و آن را درید و از بین برد، باز مرد آن خانواده گفت: خیر است.
در همین ایام، روزى صبح از خواب بیدار شدند و دیدند همه چادرنشین ها اطراف مورد دستبرد و غارت دشمن واقع شده و همه اموال آنها به غارت رفته و خود آنها نیز به عنوان برده به اسارت دشمن درآمده اند، و در آن بیابان تنها آنها سالم باقى مانده اند.
مرد صالح گفت: رازى که ما باقى مانده ایم این بوده که چادرنشینهاى دیگر داراى سگ و خروس و الاغ بوده اند، و به خاطر سر و صداى آنها شناخته شده اند و به اسارت دشمن در آمده اند.
ولى ما چون سگ و خروس و الاغ نداشتیم، شناخته نشدیم، پس خیر ما در هلاکت سگ و خروس و الاغ مان بوده است که سالم مانده ایم.
این نتیجه کسى است که همه چیزش را به خدا واگذار مى کند.

وقتی چترت خداست، بگذار ابر سرنوشت هرچه می خواهد ببارد

۳۰بهمن

وقتى که نمرود حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخت، ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند، جبرئیل عرض کرد خدایا! در روى زمین یک نفر تو را پرستش مى کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یارى مى کنم، ملائکه عرض کردند، پروردگارا پس اذن بده ما به یارى او بشتابیم، از طرف حضرت حق خطاب شد بروید، اگر اذن داد او را یارى کنید.
ملکى که موکل آب بود آمد، ملائکه اى که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند عرض کردند:
اى ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم و دشمنان تو را هلاک کنیم، حضرت ابراهیم اجازه نداد.
جبرئیل آمد عرض کرد: اى ابراهیم آیا حاجتى دارى.
حضرت ابراهیم فرمود: حاجتى دارم ولى به تو ندارم.
جبرئیل گفت: به آن کس که دارى بگو.
حضرت ابراهیم فرمود: حسبى من سؤالى علمه بحالى.(بی نیاز است از درخواست من و از حال من با خبر است)

ما کار خود بیار گرامى گذاردیم


گر زنده سازد بکشد رأى رأى اوست

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست


از حضرت کریم تمنا چه حاجت است

فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نیست افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد خطاب شد اى آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو.

سفیر نور
۲۸بهمن

روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده. بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت: صد دینار طلا.

۲۶بهمن

                  

                    نه همین قصر شهان رنگ و جلایی دارد              *            کلبـه های فـقـرا نیـز صفایی دارد

                    ره به جایی نبـری تا نـشـوی مـرد خـدا             *          دل مـردان خـدا ره به جـایی دارد

                   عاقبت ره به به سوی منزل مقصود کشید            *          هرکـه در راهِ طلب راهنمایی دارد

                  رنج بی برگ و نـوایی نکشد آن که زلطف             *         نظـری جانب بی برگ و نوایی دارد

                  زور و زر تکیـه گـه مـردم غافل زخداست            *        زین دو بیزار بود هرکه خدایی دارد

******************************


۲۵بهمن

امام خامنه ای: بزرگترین وظیفه‌ منتظرامام زمان آماده کردن خوداز لحاظ معنوى، اخلاقى، عملى و ارتباط با مؤمنین است.

«تعجیل در فرج مولا صلوات»

۲۴بهمن

   



یکی از فضلا از قول یکی از افراد مورد وثوق و او از قول آیت الله مجتهدی از علماء تهران، چنین نقل کرد:

   شبی در نجف، بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیت الله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد ، ناگهان دیدم آقای مدنی به شدت شروع کرد به گریستن ، چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرات دادم و از ایشان علت گریه ی ناگهانی را پرسیدم.

ایشان فرمودند: بعد از نماز یکی به من گفت امام زمان علیه السلام را دیده است که به او فرموده اند:«ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند.»

من هم تا این را شنیدم به شدت متاثر شدم و گریستم.

آقای مجتهدی می گفت: بعدا متوجه شدم ، امام زمان علیه السلام این گلایه را به خود ایشان کرده بود.

***************************************************************

۲۳بهمن

زمانی‌ در بچگی باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه ها خیلی دوست داشتیم،تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا میشد، برای چند هفته ای کوچ می کردیم به این باغ خوش آب و هوا که حدوداً 30 کیلومتری با شهرفاصله داشت، اکثراً فامیل های نزدیک هم برای چند روزی میومدن و با بچه هاشون، در این باغ مهمون ما بودن، روزهای بسیار خوش و خاطره انگیزی ما در این باغ گذروندیم اما خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم، شاید زیاد خاطره خوشی نیست اما درس بزرگی شد برای من در زندگیم!تا جایی که یادمه، اواخر شهریور بود، همه فامیل اونجا جمع بودن چونکه وقت جمع کردن انارها رسیده بود، 8-9 سالم بیشتر نبود، اون روز تعداد زیادی از کارگران بومی در باغ ما جمع شده بودن برای برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازی کردن و خوش گذروندن بودیم! بزرگترین تفریح ما در این باغ، بازی گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زیاد انار و دیگر میوه ها و بوته ای انگوری که در این باغ وجود داشت، بعضی وقتا میتونستی، ساعت ها قائم شی، بدون اینکه کسی بتونه پیدات کنه! بعد از نهار بود که تصمیم به بازی گرفتیم، من زیر یکی از این درختان قایم شده بودم که دیدم یکی از کارگرای جوونتر، در حالی که کیسه سنگینی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی که مطمئن شد که کسی اونجا نیست، شروع به کندن چاله ای کرد و بعد هم کیسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خیلی اسفناک بود و با همین چند تا انار دزدی، هم دلشون خوش بود! با خودم گفتم، انارهای مارو میدزدی! صبر کن بلایی سرت بیارم که دیگه از این غلطا نکنی، بدون اینکه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازی کردن ادامه دادم، به هیچ کس هم چیزی در این مورد نگفتم! غروب که همه کار گرها جمع شده بودن و میخواستن مزدشنو از بابا بگیرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسید به کارگری که انارها رو زیر خاک قایم کرده بود، پدر در حال دادن پول به این شخص بود که من با غرور زیاد با صدای بلند گفتم: بابا من دیدم که علی‌ اصغر، انارها رو دزدید و زیر خاک قایم کرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، این کارگر دزده و شما نباید بهش پول بدین! پدر خدا بیامرز ما، هیچوقت در عمرش دستشو رو کسی بلند نکرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من کرد، همه منتظر عکس العمل پدر بودن، بابا اومد پیشم و بدون اینکه حرفی بزنه، یه سیلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بکش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال کنه، واسه زمستون! بعدشم رفت پیش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه کرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش، گفت اینم بخاطر زحمت اضافت! من گریه کنان رفتم تو اطاق، دیگم بیرون نیومدم! کارگرا که رفتن، بابا اومد پیشم، صورتمو بوسید، گفت میخواستم ازت عذر خواهی کنم! اما این، تو زندگیت هیچوقت یادت نره که هیچوقت با آبروی کسی بازی نکنی، علی اصغر کار بسیار ناشایستی کرده اما بردن آبروی مردی جلو فامیل و در و همسایه، از کار اونم زشت تره!شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پایین بود و واستاده بود پشت در، کیسه ای دستش بود گفت اینو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!

کیسه رو که بابام بازش کرد، دیدیم کیسه ای که چال کرده بود توشه، به اضافه همه پولایی که بابا بهش داده بود...

سخنی بسیار زیبا ازحضرت علی 

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر: 

ای مالک!

اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،

فردا به آن چشم نگاهش مکن

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

*****************************************************************************

۲۲بهمن

«با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن»

۲۶تیر

فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ   فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِم بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَآئِبِینَ

پس قطعاً از مردمى که (پیامبران) به سویشان فرستاده شدند، سؤال و بازخواست خواهیم کرد و قطعاً از خود پیامبران (نیز) خواهیم پرسید.  پس بى‏شک (از هر چه کرده‏اند،) از روى علم برایشان بازگو خواهیم کرد، و ما (از مردم،) غایب و بى‏خبر نبودیم.

سؤال: در قیامت از چه مى‏پرسند؟

الف: از نعمت‏ها. «ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم»«سپس در همان روز است که از نعمت [روى زمین] پرسیده خواهید شد» [تکاثر 8] در روایات متعدّدى، رهبرى و ولایت را نیز از مصادیق نعمت مورد سؤال در آیه برشمرده‏اند. امام صادق (علیه السلام) آیه « وَذکُروا آلاءَ اللّهِ» را تلاوت کرد سپس فرمودند : آیا می دانی مراد از نعمت های الهی چیست ؟ فرمود : « هِی اَعظَمُ نِعَمِ اللهِ عَلی خَلقِهِ وَ هی وِلایتُنا » همان مراد بزرگترین نعمت خداوند بر خلقش می باشد و آن ولایت ما اهل بیت است در ذیل آیه «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»[لقمان 20] از امام کاظم ( علیه السلام ) سؤال شد مراد از نعمت ظاهری و باطنی چیست ؟ حضرت فرمودند : مراد از نعمت ظاهری امام ظاهر و مراد از نعمت باطنی امام غائب است. راوی تعجب کرد که مگر در بین شما ائمّه ، امامی هست که غائب شود ؟ فرمود : « نِعَمَ یغیبُ عَن عَن اَبصار ِ النّاسِ شِخصُه و لا یغیبُ عَن قُلوبِ المُؤمِنینَ ذِکرُهُ و هو الثانی عَشَرَ مِنّا»

ب: از قرآن و اهل‏بیت علیهم السلام. پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: از مردم سؤال مى‏شود که با قرآن و اهل‏بیت من چگونه عمل کردید؟ «ثمّ اسألهم ما فعلتم بکتاب اللّه و باهل‏بیتى»

ج: از رفتار و کردار. «لنسئلنّهم اجمعین . عمّا کانوا یعملون»

د: از اعضا و جوارح. «اِنّ السّمع والبَصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً»

ه : از پذیرش و عدم پذیرش رسولان. «یا معشر الجنّ والانس ألم یأتکم رسل منکم...» چنانکه در جاى دیگر از رهبران دینى نیز در مورد برخورد مردم با آنان سؤال مى‏شود. «یوم یَجمع اللّه الرُّسل فیقول ماذا اُجِبتُم...»

و: از عمر و جوانى که چگونه سپرى شد.

ز: از کسب و درآمد. چنانکه در روایات مى‏خوانیم: در روز قیامت انسان از چهار چیز به خصوص سؤال و بازخواست مى‏شود: «شبابک فیما أبلیته و عمرک فیما أفنیتَه و مالک ممّا اکتسبته و فیما أنفقتَه»، در مورد عمر و جوانى که چگونه آن را گذراندى و درباره‏ى مال و دارایى که چگونه به دست آوردى و در چه راهى مصرف کردى.

·         پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «کُلّکم راع و کُلّکم مسئول عن رَعیّته فالامام یسأل عن النّاس و الرّجل یسأل عن أهله و المرأة تسأل عن بیت زوجها و العبد یسأل عن مال سیّده» همه‏ى شما مسئول زیردستان خود هستید و باید پاسخگو باشید؛ امام از مردمش، مرد از همسرش، زن از رفتار در خانه‏ى همسرش و بنده از مال ودارایى مولایش. همچنین فرمودند: خداوند از من نیز سؤال مى‏کند که آیا ابلاغ رسالت کردم یا نه؟

8 رمضان 1434

29 تیرماه 1392

مسجد علی بن ابیطالب

حلقه صالحین

۲۵تیر

·         با لاترین مدال برای انسان مدال بندگی خداوند است.

·         برای اینکه بتوانیم این مدال را کسب کنیم باید مسابقه بدهیم (کجا مسابقه بدهیم؟)

·         دنیا میدان مسابقه است« فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ  در نیکی ها از هم سبقت بگیرید(148 بقره و 48مائده) »

·         وقتی این مدال را کسب کردیم خداوند می شویم  عباد الرحمان

·         ملاک دانستن اینکه عباد الرحمن( بندگان خاص خدا ) هستیم چیست؟ (فرقان 63)

1-       ((وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً

و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین بى‏تکبّر راه مى‏روند،))

·         ساده ترین کارها شاید راه رفتن باشد* بندگان خدا و آنهایی که رنگ خدایی گرفته اند حتی ساده ترین کارها هم رنگ خدا را دارند «یمشون»

·         تنها نحوه‏ى راه رفتن نباشد، بلکه شیوه‏ى زندگى متعادل را هم شامل شود.

2-       وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَماً و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با ملایمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.

*پیامبر صلى اللّه علیه و اله درگیر جنگى بود، دشمن متوجه غفلت مسلمانان شد. مردى - از فرصت استفاده کرده - با شمشیر بالاى سر رسول خدا صلى اللّه علیه و اله ایستاد و گفت : چه کسى مانع کشتن تو مى شود؟ فرمود: خدا، (راوى مى گوید:) شمشیر از دست او افتاد و رسول خدا صلى اللّه علیه و اله شمشیر را برداشت و فرمود: اکنون چه کسى جلو کشته شدن تو را مى گیرد؟ عرض کرد: شما لطف کنید و با من به نیکى رفتار کنید. فرمود: بگو، گواهى مى دهم که خدایى به جز خداى یکتا نیست . آن مرد عرب گفت : نه با تو مى جنگم و نه به طرفدارى تو مى آیم و نه در صف کسانى که با تو مى جنگند، شرکت مى کنم ، پس راهش را گرفت و نزد قبیله خود رفت و گفت : از نزد بهترین مردم به نزد شما آمدم .

*وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن ، ناگاه ( خواهی دید ) همان کس که میان تو و او دشمنی است ، گویی دوستی گرم و صمیمی است!(34 فصلت)

*ضرب المثل کلوخ انداز را جواب سنگ است طبق این آیه اشتباه است

*امام حسن علیه السلام در کوچه های مدینه راه می رفتند شخصی فهمید فرزند امیر المومنین است شروع کرد به دشنام دادن به حضرت ولی حضرت در پاسخ فرمودند مثل اینکه غریب هستی. او را به خانه برد و از او پذیرایی کرد و موقع رفتن مقداری پول هم به او داد.

*پس بندگان صالح خدا هم در کارهای راحت (راه رفتن) و هم در سخترین کارها (خاطبهم الجاهلون) رنگ خدایی را حفظ میکنند.

*پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «أیها الناس من حسن منکم فی هذا الشهر خلقه کان له جواز على الصراط یوم تزل فیه الأقدام» اگر کسی در ماه مبارک رمضان عصبانی نشود جواز عبور از پل صراط برای او صادر می شود.

3- وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَاماً  آنان که مى‏گویند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان که عذاب آن دامنگیر است.

* فکر نجات از آتش هم باید از طریق عبادت باشد و هم از طریق دیگر اعمال نیک.

 حضرت على علیه السلام آن گاه که اموالى را در راه خدا وقف مى‏کردند، در وقفنامه‏ى خود مى‏نوشتند: این اموال را وقف کردم، تا بدین وسیله از آتش دوزخ درامان باشم وآتش دوزخ نیز از من دور باشد.

*دعای هر روزه ما در قنوت (وقنا عذاب النار  ما را از عذاب آتش نگه دار)

*یاد معاد از ویژگى‏هاى بندگان خاصّ خداست. «ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم»

* بندگان خاصّ خداوند، بیش از آنکه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند. «یبیّتون... یقولون ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم»