۲۵اسفند
خدایا دوستت دارم
نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه
به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا
تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی
خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .
اَلحَمدُ للهِ الَّذِی عَرَّفَنِی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنِی عُمیانَ القَلبِ
ستایش خدا را که خود را به من شناساند ومرا کوردل نگذاشت.
اَلحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنِی مِن أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه
ستایش خدا را که مرا از امت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد.
اَلحَمدُ للهِ الُّذِی جَعَلَ رِزقِی فِی یَدَیهِ وَ لَم یَجعَل رِزقِی [وَ لَم یَجعَله] فِی أَیدِی النَّاسِ
ستایش خدا را که روزیم را در دست خودش قرار داد و آن را در دست مردم ننهاد.
اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ عُیُوبِی [سَتَر ذَنبی] وَ لَم یَفضَحنِی بَینَ الخَلائِقِ
ستایش خدا را که گناهانم وعیوبم را پوشاند ومرا در میان مردم رسوا نکرد.
این دعا مى کرد دائم کاى خدا |
روزى بى رنج و زحمت ده مرا |
تا که شد مشهود در شهر و شهیر |
گه ز انبان تهى جوید پنیر |
گفت داوود این سخنها را شنو |
حجت شرعى در این دعوى بگو |
این بگفت و گریه در شد هاى هاى |
تا دل داوود بیرون شد ز جاى |
تا روم من سوى خلوت در نماز |
پرسم این احوال از داناى راز |
زود گاوم را بده اى نابکار |
از خداى خویشتن شرمى بدار |
تا کنون از بهر گاوى اى لعین |
مى زند فرزند او را بر زمین |
ما کار خود بیار گرامى گذاردیم |
گر زنده سازد بکشد رأى رأى اوست |
|
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست |
از حضرت کریم تمنا چه حاجت است |